Day 2 - 9:30 Am
Yongsun pov:-جیک؟
پسر سر بلند کرد و نگاه اخمالویی به یونگسان انداخت.یونگسان با تعجب به کیفش که رو پاهای جیک بود نگاه کرد.خب اون برای اولین بار تصمیم گرفته بود موبایل بیاره مدرسه و همش استرس داشت!
-اتفاقی افتاده؟
چند دقیقه پیش کیفشو دست جیک داده بود تا دستشویی بره،اما جیک از صبح..یا شایدم دیروز مدام بهش اخم میکرد و این قلب یونگسانو میشکست.
+باید برم
جیک ، خشک گفت و کیفو عملا تو بقل یونگسان پرت کرد،و ازش دور شد.
برگشت و دلخور به رفتن جیک نگاه کرد.ظاهرا اون هنوزم بخاطر مرگ ادی ناراحت بود و یونگسانو مقصر میدونست.اما برای چی؟! مگه این جیک نبود که بهش پیشنهاد داد؟
اون که گفته بود یونگسانو دوست داره و ازش خوشش میاد..خب این واضح بود.جیک این حرفارو زده بود تا یونگسانو خر کنه و ظاهرا موفق هم شده بود!!
بونگسان مثل احمقا حرف هاشو باور کرده بود و باهاش خوابیده بود.حالا هم که همه چیز علیه یونگسان شده بود..جیک خیلی راحت خودشو کنار کشیده بود تا محبوبیتش خراب نشه
چشم هاش پر از اشک و لب هاش رو به پایین اویزون شد.
نه اینکه جیکـو دوست داشته باشه و الان از احساسات مسخرش صدمه دیده باشه-
یونگسان از این ناراحت بود که جیک اونو به چشم یه وسیله برای خوشگذرونی دیده بود و حالا که به کمک نیاز داشت خودشو عقب کشیده بود!
یونگسان هم مقل بقیه احساسات داشت و حالا احساس میکرد از جیک متنفره!!
+هی یونگ!!
سر چرخوند و به بیول نگاه کرد که خندون به طرفش میومد. خب...یونگسان یاده کاری که دیروز کرده بود نبود!! اون خیلی یهویی بیولو بوسیده بود و بعدشم فرااااار!!
قطره اشکی روی گونش سر خورد،یونگسان شونه هاشو جمع کرد و کیفشو تو بقلش فشرد.
بیول با تعجب دستشو رو شونه یونگسان گذاشت و پرسید:خوبی؟!اتفاقی افتاده؟
بدون حرف سر تکون داد و جلو رفت،خودشو تو بقل بیول انداخت.بیول دستشو به موهای یونگسان کشید و دوباره پرسید:چیزی شده؟
-جیک...احتمالا فکر میکنه...من اسباب بازیم
+برای چی؟
-نمیدونم...باهام بدرفتاری میکنه
تک خندهای زد:نکنه عاشقشی؟
مثل برق گرفته ها از بقل بیول بیرون اومد و اخم کرد.غرید:معلومه که نه!!قرار نیست اون عوضی بخاطره اینکه دوست دخترش بهش پا نمیده بیاد طرف من و بعدشم که همه چیز رو سره من خراب شد خودشو بزنه به اون راه!!
YOU ARE READING
𝖳𝗁𝖾 𝗌𝗍𝗈𝗋𝗒 𝗈𝖿 𝖺𝖽𝖽𝗒'𝗌 𝖽𝖾𝖺𝗍𝗁
Fanfiction" ادی خودکشی کرده بود... حداقل این چیزی بود که بقیه میدونستن !! اما یک نفر سعی داشت خرابکاری کنه..اون شروع کرد به پر کردن سایت مدرسه از نوشتههایی که یونگسان ، بیول ، هئین و هاسارو مظنون به قتل ادی میکرد! و حالا وقت کشف کردنِ حقیقتِ مرگِ ادیـه !! "...