Day 3 - 12:04 Pm
Yongsun pov:-وای اخراجش نکنن؟
نگران پرسید.هئین که روی صندلی نشسته بود و مژه هاشو با اون ریمل گرون قیمت تو دستش فر تر میکرد،نگاهی به یونگسان انداخت و سرشو به نشونه منفی تکون داد.
هاسا که تا اونموقع مشغول برای باره هزارم خوندن اون مقالهی بیول بود،سرشو از موبایل هئین بیرون اوارد و گفت:اگه واقعا مدیرم راجبش بدونه خب معلومه برای اینکه بیشتر دردسر درست نکنه اخراجش میکنن
یونگسان چشم هاشو تو کاسه چرخوند و موبایلو از دست هاسا قاپید.
-چند باره دیگه میخوای بخونیش؟!!بسته دیگه!!
هاسا لب هاشو جمع کرد و شونهای بالا انداخت.
+هر چی میخونم بیشتر متوجه میشم چقدر عجیبه..اون کیه که بخاطره ادی حاضره اینجوری مارو تخریب کنه؟
هئین که حالا خط چشم و جایگزین ریمل تو دستش کرده بود نگاهشون کرد و لب زد:ممکنه کاره ادل باشه؟!ادی فقط ادل و داره!!فقط خواهرش میتونه اینجوری از عوضی هایی که خواهرشو نابود کردن انتقام بگیره!!
سرشو به نشونه منفی تکون داد.
-فکر نمیکنم..ادل مهربون ترین ادم دنیاست!!اگه چیزی میدونست...حتما اول از خودم میپرسید..من از وقتی ادی مرده روزای زیادی میرم پیشش و بهش سر میزنم
هاسا دستی بین موهاش کشید.
+ممکنه یه..دوست پسری چیزی داشته باشه؟
-بجز جیک...فقط میمونه اندره
هئین شروع کرد به خندیدن:اندره دماغشو بکشه بالا دستش درد نکنه!اون احمق ترینه
نالهای کرد و به دیوار تکیه داد.هر سه مثل یه تا هویج جلوی دفتره مدیر ایستاده بودن تا صحبت های بیول با مدیر تموم بشه.چند دقیقه پیش از بیول خواستن به دفتر بره و خب همه میدونن اون چرا اونجاست!!
-اگه واقعا اخراجش کنن؟!..
+تو برگشتی.اونم مثل تو
چشم هاشو تو کاسه چرخوند و غر زد:بابای من یکی از چک های شرکتشو داد تا بالاخره رضایت دادن بیام مدرسه
+فکر نمیکردم خانوادت سطح بالایی داشته باشن..میدونی که بهت نمیاد اخه!
بی توجه به کنایهای که هئین بهش زده بود توضیح داد:سطح بالا نیستن.شرکتی که بابام توش کار میکنه با اینجا قرارداد داره
+حدس میزدم
چشم هاشو تو کاسه چرخوند.حق با بیول بود... هئین خودشیفته ترین دختره دنیاست!!
12:05 Pm
Moonbyul pov:+تو که باز کارای زشتتو تکرار نمیکنی؟
YOU ARE READING
𝖳𝗁𝖾 𝗌𝗍𝗈𝗋𝗒 𝗈𝖿 𝖺𝖽𝖽𝗒'𝗌 𝖽𝖾𝖺𝗍𝗁
Fanfiction" ادی خودکشی کرده بود... حداقل این چیزی بود که بقیه میدونستن !! اما یک نفر سعی داشت خرابکاری کنه..اون شروع کرد به پر کردن سایت مدرسه از نوشتههایی که یونگسان ، بیول ، هئین و هاسارو مظنون به قتل ادی میکرد! و حالا وقت کشف کردنِ حقیقتِ مرگِ ادیـه !! "...