Part ⌗15

73 11 9
                                    

Day 3 - 12:04 Pm
Yongsun pov:

-وای اخراجش نکنن؟

نگران پرسید.هئین که روی صندلی نشسته بود و مژه هاشو با اون ریمل گرون قیمت تو دستش فر تر میکرد،نگاهی به یونگسان انداخت و سرشو به نشونه منفی تکون داد.

هاسا که تا اونموقع مشغول برای باره هزارم خوندن اون مقاله‌ی بیول بود،سرشو از موبایل هئین بیرون اوارد و گفت:اگه واقعا مدیرم راجبش بدونه خب معلومه برای اینکه بیشتر دردسر درست نکنه اخراجش میکنن

یونگسان چشم هاشو تو کاسه چرخوند و موبایلو از دست هاسا قاپید.

-چند باره دیگه میخوای بخونیش؟!!بسته دیگه!!

هاسا لب هاشو جمع کرد و شونه‌ای بالا انداخت.

+هر چی میخونم بیشتر متوجه میشم چقدر عجیبه..اون کیه که بخاطره ادی حاضره اینجوری مارو تخریب کنه؟

هئین که حالا خط چشم و جایگزین ریمل تو دستش کرده بود نگاهشون کرد و لب زد:ممکنه کاره ادل باشه؟!ادی فقط ادل و داره!!فقط خواهرش میتونه اینجوری از عوضی هایی که خواهرشو نابود کردن انتقام بگیره!!

سرشو به نشونه منفی تکون داد.

-فکر نمیکنم..ادل مهربون ترین ادم دنیاست!!اگه چیزی میدونست...حتما اول از خودم میپرسید..من از وقتی ادی مرده روزای زیادی میرم پیشش و بهش سر میزنم

هاسا دستی بین موهاش کشید.

+ممکنه یه..دوست پسری چیزی داشته باشه؟

-بجز جیک...فقط میمونه اندره

هئین شروع کرد به خندیدن:اندره دماغشو بکشه بالا دستش درد نکنه!اون احمق ترینه

ناله‌ای کرد و به دیوار تکیه داد.هر سه مثل یه تا هویج جلوی دفتره مدیر ایستاده بودن تا صحبت های بیول با مدیر تموم بشه.چند دقیقه پیش از بیول خواستن به دفتر بره و خب همه میدونن اون چرا اونجاست!!

-اگه واقعا اخراجش کنن؟!..

+تو برگشتی.اونم مثل تو

چشم هاشو تو کاسه چرخوند و غر زد:بابای من یکی از چک های شرکتشو داد تا بالاخره رضایت دادن بیام مدرسه

+فکر نمیکردم خانوادت سطح بالایی داشته باشن..میدونی که بهت نمیاد اخه!

بی توجه به کنایه‌ای که هئین بهش زده بود توضیح داد:سطح بالا نیستن.شرکتی که بابام توش کار میکنه با اینجا قرارداد داره

+حدس میزدم

چشم هاشو تو کاسه چرخوند.حق با بیول بود... هئین خودشیفته ترین دختره دنیاست!!

12:05 Pm
Moonbyul pov:

+تو که باز کارای زشتتو تکرار نمیکنی؟

𝖳𝗁𝖾 𝗌𝗍𝗈𝗋𝗒 𝗈𝖿 𝖺𝖽𝖽𝗒'𝗌 𝖽𝖾𝖺𝗍𝗁Where stories live. Discover now