زیپ سوییشرتشو بالا کشید و عصبی به یونگسان نگاه کرد که جلوش راه میرفت.رو به هئین که مثل مترسک بالای سرش وایساده بود و ظاهرا حسابی تو فکر بود گفت:بشین
+من رو پله نمیشینم..کثیفه
-ببخشید که برات صندلی نیاواردم
هئین در جواب چشم غرهای بهش رفت.هاسا در حالی که سرشو بین دست هاش گرفته بود ناله کرد:دارم خل میشم!!
یونگسان ایستاد و نگران بهش نگاه کرد.هوفی کشید و گفت:ادی خودکشی کرده!!هیچکس حتی اشاره به قتل هم نکرده و حالا این یعنی چی اخه؟!
یونگسان چنگی به موهاش انداخت و جواب داد:نمیدونم
هئین دست هاشو به سینه زد
+این یه شوخیه مسخرست!بزارید من ازشون شکایت کنم!
-دقیقا از کی میخوای شکایت کنی؟!هر کدوم از برگه هارو بدی یکی از خودمون مقصر میشه!میخوای از هاسا شکایت کنی؟!
+پس این دوربین لعنتی که تو کلاسا گزاشتن به چه درد میخوره؟؟
یونگسان تو جا پرید:اگه بتونیم فیلم هارو ببینیم میفهمیم کی این برگه هارو انداخته تو کیفمون
-بیا از این شروع کنیم.دوست من میگه یه دخترو دقیییقا شبیه تو دیده که اون یادداشت لعنتی و انداختی تو کیفم
+و منم قسم خوردم که کاره من نبود!!
-میدونم!!!
+این دیوونگیه
هاسا دوباره ناله کرد.چشم هاشو تو کاسه چرخوند و گفت:من واقعا نمیدونم
+بیخیال بچه ها فقط نادیدش بگیرید
هئین گفت و سه نفر ، وحشت زده سر تکون دادن.
yongsun pov:
دستشو زیره چونه زده بود و فکر میکرد.به ادی!! و تلاش میکرد اون یادداشت هارو درک بکنه..
یونگسان به خودش مطمئن بود که ادی یا هیچکس دیگهای و نکشته!و حالا باید فکر میکرد...
ادی خودکشی کرده یا به قتل رسیده؟؟
یونگسان بیشتر از بقیه به اون سه نفر شک داشت!قطعا این یه اتفاق طبیعی نبود که برای همه بیوفته!یکی از اون سه تا قصد داشت با مرگ ادی یه معرکه راه بندازه و بقیه رو تو دردسر بندازه..حالا به هر دلیلی!
اگه میخواست صادق باشه...بیول گزینه اول بود!! اون اگه واقعا بی گناهم باشه..یجوریه که انگار مقصره!
زیادی مشکوکه و هیچجوره نمیشه گفت ادم خوبیه! یونگسان یبار اونو درحالی که با ادی دعوا میکرد دیده.پس از کجا معلوم کاره اون نباشه؟!
میتونست منطقی باشه،از جایی که اولین یادداشتو خوده بیول پیدا کرد و از همه مهم تر اون دوست مرموزش که میگه یونگسانو دیده
یونگسان به خودش شک نداشت و مطمئن بود اینکارو نکرده!!مگه اینکه تو خواب راه رفته باشه که در هر صورت غیر ممکنه!!
YOU ARE READING
𝖳𝗁𝖾 𝗌𝗍𝗈𝗋𝗒 𝗈𝖿 𝖺𝖽𝖽𝗒'𝗌 𝖽𝖾𝖺𝗍𝗁
Fanfiction" ادی خودکشی کرده بود... حداقل این چیزی بود که بقیه میدونستن !! اما یک نفر سعی داشت خرابکاری کنه..اون شروع کرد به پر کردن سایت مدرسه از نوشتههایی که یونگسان ، بیول ، هئین و هاسارو مظنون به قتل ادی میکرد! و حالا وقت کشف کردنِ حقیقتِ مرگِ ادیـه !! "...