برای پسرم، گالف!

64 19 4
                                    

نمیدونم دقیقا چندم دی بود که تو اینستاگرام ادیتی دیدم با عنوان « پسری که از گی ها متنفر بود و حالا همکلاسیش گیه...»
جذب شدم.
چند بار ادیت رو دیدم.
با پرس و جوی زیاد متوجه شدم که اسم سریال تارن تایپه و یه سریال بی ال تایلندیه.
به هزار زحمت سریال رو پیدا کردم و منی که یه هموفوبیک بودم، نشستم و سریال رو تماشا کردم.
نه یه بار نه دو بار، بارها و بارها...
حس عالی ای که تو سریال بود، فارغ از زیبایی خیره کننده پسرک لب خوشگل و جذابیت کشنده پسرک عاشق داستان میتونست من نه هر فرد هموفوبیکی رو به داستان و حتی طرفداری از گرایش های LGBTQ ترغیب کنه.
بارها و بارها از اول سریال رو تماشا کردم و عاشق شدم، عاشق فرشته ای به اسم گالف...
فرشته، معجزه، عسل و هرچی که اسمش رو بذارید باعث شد منی که تا همین اواخر و تا سن ۲۶ سالگی اصلا از LGBTQ چیزی نمیدونست حالا به یک طرفدار و حامی تبدیل شه.
راستش تا این سن نه از تایلند خوشم میومد نه از همچین قصه هایی ولی میو و گالف مخصوصا شخصیت پسر مادر، گالف باعث شد الان خودم رو حتی یه تایلندی بدونم، برای عشق بی قید و شرط و فارغ از جنسیت بنویسم و سعی به نشون دادن همچین احساس نابی کنم.
حرفها زیاده...
خلاصه کلام طولانیم
تولدت مبارک انگیزه!
تولدت مبارک فرشته!
تولدت مبارک معجزه زندگی میو!
قلبم به عشقت میتپه...
مریضی، غم، ناراحتی، بغض، اشک و افسردگی ازت دور پسرکم...



سافتها، وانشات ها و هورنی جاتDonde viven las historias. Descúbrelo ahora