Part 16

862 205 45
                                    

نگاهش رو توی فضای اشنای گی بار چرخوند، تاریک بود و برخلاف دفعه قبلی که به اینجا اومده بودن خلوت تر.

اهنگ ارومی پخش میشد و نگاه ییبو به دنبال جان بود.

کمی جلو رفت،  نگاهش روی مردی که روی صندلی نشسته بود و تقریبا روی اپن بار افتاده بود قفل شد،از فاصله صد متری و توی هرحالتی میتونست هیکلش رو تشخیص بده!

بدن شیاوجان خاص بود،نمی تونست منکرش بشه!

یک دستشو توی جیب جین تنگ مشکیش برد و به سمتش رفت. نگاهی به وضعیتش انداخت، دو بطری خالی و بطری ِسومی نصفه کنارش بود،صفحه گوشیش روشن بود و توی صفحه چت ییبو مونده بود،نگاهش به اسمی که سیو شده بود افتاد 

"سونامی"

نیشخند کمرنگی روی صورت ییبو نقش بست! یاد روزی افتاد که بهش گفته بود سونامیه زندگیشه…

دستشو جلو برد و گوشی رو برعکس کرد و اینبار دستشو روی شونه‌‌ی جان گذاشت. پیراهن سرمه ای رنگی تنش بود،حرارت بدنش از زیر اون پارچه دستشو گرم کرد.

"رییس شیاو"

با صدا زده شدنش توسط تنها شخصی که میخواست امشب ببینتش چشمای خمار و سرخش از هم باز شدن،با گیجی تکونی به خودش داد و "هوم"‌ی گفت.

دستشو تکیه بدنش کرد و از روی میز بلند شد، موهاش توی پیشونیش ریخته بودن و گونه هاش سرخ شده بودن. با دیدن چهره اش لبخند کمرنگ و ناخواسته ای روی صورت ییبو نشست.چرا وقتی مست میکرد شبیه بچه های هیفده هیجده ساله میشد؟؟

دوباره دستش ول شد و قبل از اینکه سر و سینه اش روی میز بخوره،ییبو دستشو زیر پیشونیش گذاشت و نگهش داشت،جان توی همون حالت نگاهش رو بالا اورد و با دیدنش،لبخند لوده ای زد و با دستی که استین هاشو تا ارنج تا زده بود به بافت مشکی رنگ ییبو چنگ زد و خودشو جلو کشید 

"واعاو...وانگ ...ییبو

بخاطرم اومده گی بار!!!"

کلمه اخر رو داد زد و نگاه چند نفر به روشون چرخید، ییبو بدون هیچ حس خاص و حرکتی توی صورتش، بهش خیره بود.

جان خندید و لباسشو کشید تا روی صندلی که کنارش بود بشینه.

ییبو مقاومتی نکرد و با پاش  چهارپایه بلند کنارش رو هل داد و به صندلیه جان چسبوند،پاشو دوطرفش گذاشت و روش نشست، کاملا مماس با بدن جان!

ساعدشو روی میز گذاشت و دست دیگشو پشت صندلیه جان ، روش خم شد

"نظرت چیه اصلا سمت مست کردن نری شیاو جان؟"

جان سرشو کج کرد و بدون اینکه توجهی به حرفش بکنه دستشو به سمت صورتش اورد اما قبل از اینکه موهای ییبو رو لمس کنه ،توسط دست دیگه ای متوقف شد.

Hot, Like Ice {کامل‌شده}Where stories live. Discover now