Part 19

867 184 47
                                    

نور شدیدی که از پنجره قدی اتاق هتل روی صورتش افتاده بود باعث شد کم کم چشم هاش رو باز کنه.

چندین بار پلک زد و به اطرافش نگاه انداخت تا تونست موقعیتش رو یاداور بشه. 

گرمایی که کمرش رو لمس میکرد توجهش رو جلب کرد و سنگینی دستی روی پهلوش باعث شد اروم سرشو بچرخونه ، وقتی نفس های وانگ ییبو روی گونه و گوشش پخش شد متوجه شد که تمام دیشب رو توی اغوشش به خواب رفته!

تمام بدنش از حس معذب بودن و شاید خجالت ،اتیش گرفت و سعی کرد از حصار دستش بیرون بره که دست ییبو بیشتر روی شکمش لغزید و به خودش فشردش و جان با فهمیدن اینکه اصلا لباسی تنش نیست چشم هاشو بهم فشرد و خودشو لعنت کرد.

دستشو زیر پتویی که معلوم نبود کی روش انداخته شده گذاشت و با اروم ترین حالت انگشت اشاره اش رو گرفت و خواست بلندش کنه که لب های ییبو رو روی گوشش و سپس صدای خش دارش لرزی به بدنش انداخت

"داری فرار میکنی؟"

جان واقعا خجالت میکشید، اون بعد از سالها دیشب سکس کرده بود و نمیدونست حتی میتونه اسمشو سکس بزاره یا نه!

تمام وجودش رو حس بد پر کرده بود حس بدی که وانگ ییبو فقط دلش سوخته و کمکش کرده و تمام ذهنش فریاد میزد که اون استریته و چقدر از اینکار چندشش شده…

"م..من ..خب.."

ییبو اولین باری بود که شیاو جان رو در حالی میدید که به تته پته افتاده و این باعث خنده اش میشد،بیشتر روش خم شد و توی حرفش پرید

"فرار کردنت باعث نمیشه کار دیشبمون پاک شه!"

جان از نگاه مستقیم به چشم هاش فرار کرد و به اطرافش نگاه میکرد و هنوز سعی داشت از زیر دستش دربیاد.

انگشت های ییبو روی لاله گوشش کشیده شدن و جان نخواست که اینبار افکارش رو پیش خودش نگه داره پس اروم لب زد

"متاسفم که مجبور شدی اون کارو انجام بدی…می..میدونم شاید خوشت نیومده و.."

نیشخند ییبو باعث شد ادامه نده و حسای بدش چند برابر شن پس فقط چشم هاشو بست و نفس عمیقی گرفت اما با شنیدن چیزی که یییو گفت به سرعت لای پلک هاشو باز کرد و به لب هاش خیره شد

"تو فوق العاده بودی ..رییس شیاو"

به چشمهاش نگاه کرد تا از صداقت گفته اش مطمئن شه اما کلمه اخر باعث شد حرصش در بیاد و دندون هاشو بهم فشار بده

"منو مسخره میکنی؟"

نیشخندش  به لبخند گرمی که جان هر یه قرن یک بار ازش میدید تبدیل شد و گفت

"چرا فکر نمیکنی شاید کینکم سکس با رییسم باشه؟!"

جان شوکه شد و دهنش بسته! این..وانگ ییبو زیادی براش غریبه بود،یه غریبه ای که ده سال پیش آشنا ترین بوده!

Hot, Like Ice {کامل‌شده}Where stories live. Discover now