Part 30

1.1K 200 22
                                    

در اتاق رییس شرکت دایموند با صدای بلندی باز شد و وانگ جوچنگ با چهره ای که اتیش ازش میبارید وارد شد 

"فقط بهم بگو اون ون شنگ عوضی اینجا چه غلطی میکنه!!"

جان به سمتش چرخید و با تعجب بهش خیره شد

"ون شنگ؟"

جوچنگ دندوناش رو بهم فشرد و دستشو به کمرش گرفت

"اره همون وکیل عوضی!

باورت نمیشه که با وانگ ییبو وارد شرکت شده!

اونم با چند تا محافظ! این پسره داره اون روی سگمو بالا میاره!"

جان پوزخندی زد و قدمی به سمتش برداشت

"اگه شغلتو دوست داری باید از این به بعد بهش احترام بزاری"

"منظورت چیه؟"

جوچنگ عصبی پرسید و جان به جای جواب ،مچ دستش رو بالا اورد و به ساعتش نگاه کرد

"پنج دقیقه دیگه جلسه شروع میشه،راه بیفت"

جوچنگ نگاهش رو از صورت دوستش گرفت و به سمت در راه افتاد

"یه جوری توی اون جلسه میشورمش که دیگه جرات نکنه پاشو توی این شرکت کوفتی بزاره،وکیل مزخرف"

جان لبخندی زد و پشت سرش راه افتاد. 

صبح وقتی بیدار شده بود ییبو کنارش نبود و بعد از حاضر شدن به شرکت اومده بود، هیچ ایده ای نداشت که جلسه ای که ییبو ترتیب داده برای چیه و قراره چه اتفاقی بیفته!

خصوصا اینکه الان فهمیده بود وکیل سابقش هم اینجاست.

جوچنگ قدم هاشو اروم تر کرد تا عقب تر از جان بیفته و سوزی خودشو بهش رسوند و برای دیر کردنش عذر خواهی کرد،جان سری تکون داد و سعی کرد آشفتگی درونش رو نادیده بگیره،میخواست به ییبو اعتماد کنه…

ورودشون به اتاق با صدای پوزخند سهامدار هایی که دور تا دور میز جلسه نشسته بودن همزمان شد.

جان نگاهی به همگیشون انداخت که با تحقیر بهش خیره شده بودن و این موضوع باعث حبس شدن نفسش شد،در اخر روی چهره ییبو که روی صندلی ریاست نشسته بود میخ شد.ییبو حتی سرشو نچرخونده بود تا ببینه کی وارد شده!

با صدای غرولند یکی از سهامدار های مسن نگاهشو از ییبو گرفت و به اون داد

"انگار از دیدن بادیگاردتون روی صندلی ریاست حتی متعجب هم نشدید جناب شیاو!"

صدای یکی از زن هایی که پشتش به جان بود به گوشش رسید

"معلوم نیست که از اولم خبر داشته و با چه کلکی اونو زیر دست خودش کرده…"

جان پوزخندی زد قدمی به جلو گذاشت

"کسی که جناب وانگ رو به عنوان بادیگارد من منصوب کرد شما بودید،اینطور نیست؟"

Hot, Like Ice {کامل‌شده}Where stories live. Discover now