Part 17

881 185 62
                                    

نگاهش رو به صفحه شمارشِ طبقه توی آسانسور که هی بالاتر میرفت داد .

بعد از تماسی که وانگ ییبو ساعت هفت صبح باهاش گرفته بود،تند تند لباس هاشو پوشیده بود و از خونه بیرون زده بود.

فقط گفته بود بره چون رییسش حالش خوب نیست و یانگزی نمیدونست چرا انقدر دلشوره گرفته  با اینکه لحن ییبو نشون میداد که چیز خاصی نبوده! در با دینگی باز شد از اسانسور خارج شد و جلو رفت ،قبل از اینکه در بزنه ،توسط وانگ ییبو باز شد و نگاه یانگزی میخ بالاتنه‌ی لختش شد!

ییبو از جلوی در کنار رفت تا دختر مقابلش بتونه وارد شه،یانگزی سرفه ای کرد و داخل شد و در بسته شد.

"سلام ییبو"

نگرانیه صداش لبخند کمرنگی روی لب های وانگ ییبو اورد

"سلام

توی اتاقشه"

یانگزی سری تکون داد و لبخند سر سری زد و به طرف ته راهرو پا تند کرد

ییبو با نگاه دنبالش کرد و  به طرف اشپزخونه رفت. باید قهوه میخورد! سرش به شدت درد میکرد چون دیشب فقط یک ساعت خوابیده بود.

با حس بالا پایین شدن تخت اروم لای چشم هاشو باز کرد و قبل از اینکه متوجه بشه کی کنارشه و چخبره ،یانگزی روش خم شد

"مرتیکه چرا لختی؟؟

دیشب چکار کردید؟؟

نههههه!!!"

دهنش باز موند و عقب رفت و نگاهی به بدن لختش و پایین تنه ای که زیر پتو بود انداخت و محکم دستشو روی پتو و پایین تنش کوبید ،جان پاشو توی شکمش جمع کرد و آخ بلندی گفت،یانگزی دوباره روش خم شد با ذوق جیغ زد

"باهاش خوابیدیییی!!!!"

جان با بدبختی نفس زد،دستشو روی پایین تنش گذاشت 

"خدا لعنتت کنه "

با صدای گرفته ای گفت و بلند سرفه کرد،یانگزی با نگرانی بهش نگاه کرد

"نگو که تو سرما سکس کردی و حالا به فاک رفتی!"

جان با غیظ بهش نگاه کرد و غرید

"سکس چه کوفتیه! 

نمیبینی تب دارم؟

اون چه وضع سوال پرسیدنه!"

سرفه دیگه ای کرد و دوباره سرشو روی بالش کوبید و چشم های ملتهبش رو به فشرد. 

یانگزی دستشو جلو برد و روی پیشونیش گذاشت

"خب...جوش نیار حالا..

خودت یا برام تعریف میکنی یا میرم از اون مرتیکه سکسی که لخت وسط خونه…."

در اتاق باز شد و ییبو در حالی که ماگی توی دستش داشت وارد اتاق شد، صدای یانگزی توی نطفه خفه شد و حالت گریه ای گرفت و چشم هاشوبهم فشرد  و لب زد

Hot, Like Ice {کامل‌شده}Where stories live. Discover now