نگاهش رو به صفحه شمارشِ طبقه توی آسانسور که هی بالاتر میرفت داد .
بعد از تماسی که وانگ ییبو ساعت هفت صبح باهاش گرفته بود،تند تند لباس هاشو پوشیده بود و از خونه بیرون زده بود.
فقط گفته بود بره چون رییسش حالش خوب نیست و یانگزی نمیدونست چرا انقدر دلشوره گرفته با اینکه لحن ییبو نشون میداد که چیز خاصی نبوده! در با دینگی باز شد از اسانسور خارج شد و جلو رفت ،قبل از اینکه در بزنه ،توسط وانگ ییبو باز شد و نگاه یانگزی میخ بالاتنهی لختش شد!
ییبو از جلوی در کنار رفت تا دختر مقابلش بتونه وارد شه،یانگزی سرفه ای کرد و داخل شد و در بسته شد.
"سلام ییبو"
نگرانیه صداش لبخند کمرنگی روی لب های وانگ ییبو اورد
"سلام
توی اتاقشه"
یانگزی سری تکون داد و لبخند سر سری زد و به طرف ته راهرو پا تند کرد
ییبو با نگاه دنبالش کرد و به طرف اشپزخونه رفت. باید قهوه میخورد! سرش به شدت درد میکرد چون دیشب فقط یک ساعت خوابیده بود.
با حس بالا پایین شدن تخت اروم لای چشم هاشو باز کرد و قبل از اینکه متوجه بشه کی کنارشه و چخبره ،یانگزی روش خم شد
"مرتیکه چرا لختی؟؟
دیشب چکار کردید؟؟
نههههه!!!"
دهنش باز موند و عقب رفت و نگاهی به بدن لختش و پایین تنه ای که زیر پتو بود انداخت و محکم دستشو روی پتو و پایین تنش کوبید ،جان پاشو توی شکمش جمع کرد و آخ بلندی گفت،یانگزی دوباره روش خم شد با ذوق جیغ زد
"باهاش خوابیدیییی!!!!"
جان با بدبختی نفس زد،دستشو روی پایین تنش گذاشت
"خدا لعنتت کنه "
با صدای گرفته ای گفت و بلند سرفه کرد،یانگزی با نگرانی بهش نگاه کرد
"نگو که تو سرما سکس کردی و حالا به فاک رفتی!"
جان با غیظ بهش نگاه کرد و غرید
"سکس چه کوفتیه!
نمیبینی تب دارم؟
اون چه وضع سوال پرسیدنه!"
سرفه دیگه ای کرد و دوباره سرشو روی بالش کوبید و چشم های ملتهبش رو به فشرد.
یانگزی دستشو جلو برد و روی پیشونیش گذاشت
"خب...جوش نیار حالا..
خودت یا برام تعریف میکنی یا میرم از اون مرتیکه سکسی که لخت وسط خونه…."
در اتاق باز شد و ییبو در حالی که ماگی توی دستش داشت وارد اتاق شد، صدای یانگزی توی نطفه خفه شد و حالت گریه ای گرفت و چشم هاشوبهم فشرد و لب زد
YOU ARE READING
Hot, Like Ice {کاملشده}
Mystery / ThrillerName: Hot Like Ice [ییجان] Genre: Romance, Mystery, Smut Type: Yibo Top «میتونم همین الان و همینجا بکشمت ! چون ده سال از عمرمو کشتی! سعی نکن جلوی من وایسی و شاخ و شونه بکشی! چون تو هنوزم همون بچه دبیرستانیه عقده ای هستی که روان مریضت از آزار دادن آ...