Part 21

897 191 15
                                    

با فشار وتکون های محکمی که دست دیگه ای به شونه اش میاورد از دنیایی که داشت درد زیادی به  سینه اش وارد میکرد خارج شد و با نفس بلندی چشم هاشو باز کرد.

قفسه سینه اش تند تند بالا پایین میشد بالاخره به جز صدای بلند نفس هاش که سکوت اتاق رو میشکست صدای دیگه ای که متعلق به اون دست بود حواسش رو جمع تر کرد

"جان؟؟ به من نگاه کن!"

نگاهش رو از روی سقف تاریک برداشت و به چهره وانگ ییبویی داد که کنارش لبه تخت نشسته بود و با اخم کمرنگی که جان میتونست نگرانی رو ازش تشخیص بده بهش نگاه میکرد.

قطره های عرق از گردنش توی یقه تشرت سفیدش سر میخورد ،ییبو دستشو زیر کمرش برد و خواست بلندش کنه تا کمی اب بخوره اما جان پیش دستی کرد و زودتر از جاش بلند شد و با اینکارش تقریبا به سمت چپ بدن ییبو چسبید.

ییبو خم شد تا لیوان اب رو برداره و جان با لرزشی که مشخصا از اثرات کابوسش بود ،اروم گفت

"ببخشید.. بیدارت کردم؟"

ییبو لیوان رو جلوش گرفت و بی منظور پشت دستشو به گردن خیس مرد مقابلش کشید 

"نه بیدار بودم،صدای نفسات با خبرم کرد.یکم اب بخور"

دست ییبو هنوز روی پهلوی راستش بود و انگار همزمان که بدنشو داغ میکرد اروم ترش میکرد.

نفس عمیق دیگه ای کشید و مقداری از اب سرد رو نوشید، لیوان رو به دست ییبو داد و چشم هاشو بهم فشرد،اما با اینکارش بلافاصله تصاویر کابوسش پشت پلکاش واضح شد.

ناخواسته به ساعد ییبو که روی پهلوش بود چنگ زد، خجالت اور بود که درست شب اول مستقر شدنش تو این خونه به دردسر انداخته بودش!

"چی بود که انقدر ترسیدی؟"

نوازش اروم دستش روی کمر و پهلوش و نزدیکی بیش از حد صورتش باعث شد نفهمه چی پرسیده

کمی به مغزش فشار اورد و نگاه منتظر ییبو باعث شد بیخیال فکر کردن شه ،پلکی زد و گفت

"متوجه نشدم، چی گفتی؟"

ییبو نتونست جلوی کش اومدن لب هاشو بگیره .

لیوان اب رو دوباره روی میز برگروند و بلافاصله شونه های جان رو به عقب هل داد و روی تخت درازش کرد،خودش هم باهاش دراز کشید و تقریبا روش خم شد

"متوجه نمیشم جدیدا حرکاتت برام کیوته یا قبلا هم اینطوری بودی؟ رییس شیاو!"

جان هنوزم نفس های بلند میکشید،اما نه از اثرات کابوسس! 

بلکه بخاطر حرص و خجالت لعنتی که جدیدا در مقابل ییبو به وجود اومده بود و هربار کنترل رفتارهاشو ازش میگرفت!

بی اراده دندوناشو بهم سایید

"ریییس‌و زهرمار!"

لبخند ییبو بیشترکش اومد و به دندون های خرگوشی ای که بهم فشار میومد خیره موند

Hot, Like Ice {کامل‌شده}Where stories live. Discover now