part12

112 19 93
                                    

نگاهش خیره به فرد پشت میز  و نالان نفسش رو از بیتوجهی بیرون داد
لوهان:"سوهو جوری آه میکشی که انگار دارم برات نامه خداحافظی مینویسم"
چپی نثارش کرد
سوهو:"چرت نگو هیونگ"
نگاه اخموی روبروش حواسش رو جمع کرد
لبخند گشادی زد و بدنبال ترک روی دیوار،خیره به سقف شد
سوهو:"سوری هیونگ اشتباه لفظی بود از دهنم دررفت"
با نشنیدن صدایی از لوهان،
از جاش بلند شد و با لبهای اویزون روی صندلی کنارش نشست
سرشو به دستش تکیه داد و خیره به سردی و اخم محوش ناله هاش رو از سر گرفت
سوهو:"هیونگ تو اصلا به من توجه نمیکنی،هعی خدا چی میشد منم یه هیونگی داشتم که همش حواسش بهم میبود و چپ و راست جویای حالم میشد؟"
آه جگر سوزی کشید و نگاه تا بینهایت درشت شده جلوش رو نادیده گرفت
سوهو:"آخخخخخخ خداااا من چرا انقدر تنهام اخه؟چرا کسی توی دنیام‌پیدا نمیشه که دغدغه ام دغدغه اش....."
لوهان:"از دیشب کریس رو ندیدی؟"
لب پرچید و دستاشو به سینه زد
سوهو:"همش تقصیر اون الکی درازه"
خنده،بهت،اخم کاملا روی صورتش ترکیب شدن
لوهان:"ها؟الکی دراز؟الکی دراز دیگه چیه؟"
با اخم و لبهای همچنان برچیده اش سرشو سمت هیونگش چرخوند
سوهو:"راست میگم دیگه الکی درازه
الکی یعنیا الکیاااااا مردیکه با دومتر قد میاد درمورد سفری که داره با دوستاش و داداشش میره حرف میزنه،الدنگ یه تعارف خشک و خالی هم نمیکنه که مثلا سوهو توهم میخوای بیای؟یا یه جای اضافه هست برای تو نگهش دارم؟اصلا نگهداشتن بخوره فرق سرش مردیکه رو"
مردد از حرف داخل ذهنش به چهره گرفته روبروش نگاه کرد
نگاهشو گرفت و به کاغذای زیر دستش داد
لوهان:"سوهویا؟عزیزم میشه تو یکم استراحت کنی تا من حرفامو بنویسم و بعد بهت جواب بدم؟"
ایندفعه واقعا ناراحت شد
سوهو:"هیونگ حتی توهم میخوای منو از سرت باز کنی؟"
لبخند کمرنگی زد پرکلاغی هاش رو مورد عنایت قرار داد
لوهان:"اخه من کی تورو از سر خودم باز کردم که این بار دومم باشه؟میدونی که معمولا تلاش میکنم ذهنم رو در سکوت سبک و ازاد کنم اما ایندفعه مشغله هام خیلی زیاده خیلی موارد هست که نیاز به بررسی و بررسی مجدد داره خیلی حرفا هست که داره قلبم رو از درد سوراخ میکنه و خیلی چیزها شنیدم که فقط با نوشتن و سوزوندنش میتونم ذهنم رو اندکی سبک کنم تا بتونم خط مشی فکریم رو کنترل کنم تا با طبقه و اولویت بندی بتونم به همشون رسیدگی کنم"
خودشو جمع و جور کرد و سرش رو از زیر انگشتای لاغر و کشیده هیونگش بیرون کشید
سوهو:"متوجه ام هیونگ فقط....فقط نمیدونم چرا بی قرارم هیونگ این بی قراری داره قلبم رو شرحه شرحه میکنه اصلا نمیفهمم چم شده"
دستش رو به گونه های سفید و نرمش رسوند
لوهان:"چیزی نیست سوهویا اینام میگذرن،
فکرت درگیر اینه که انتخاب کریس درسته یا نه؟
همونقدر که عاشقته عاشقش هستی؟
یا در اینده عاشقش میشی؟"
لبهاش لرزید و چشماش پرشد
سوهو:"هیونگ"
بوسه ای که بین دو ابروش نشست آرامش رو به وجود لرزونش برگردوند
لوهان:"ببین سوهو تو داری وارد زندگی مشترک میشی از این به بعد دیگه تو و کریسی وجود نداره فقط ما وجود داره سنگینی این کلمه رو به وضوح حس میکنی مگه نه؟اینا همش به این دلیله که بین قلب و مغزت اشتراک نظر وجود نداره دلت یه چیز میگه مغزت یه چیز دیگه
دلت خواستار پیشقدم شدنه و مغزت بدنبال افسار کردن قلبت"
سوهو:"همه چی درست میشه هیونگ؟"
لوهان:"حتما سوهو حتما که همه چی درست میشه"
سوهو:"اما اگه نشد؟"
لوهان:"نشد نداره سوهو نشد نداره که شده باشه من بزور نفی اول فعلشو برمیدارم و تبدیل به مضارع اخباریش میکنم تبدیل به می شود میکنمش تنها من نه حتی کریس هم اینکارو میکنه چرا که بینهایت عاشقته"
.
.
.
.
.
.
.
با صداهای ریزی که به گوشش میرسید پلکهای بخم چسب خورده اش رو به زور باز کرد
سوهو:"هیونگ؟'چیکار میکنی؟"
صدای دورگه و خواب الودش،موهای درهمش و چشمهای خمارش
مطمئنن الهه زیبایی روی زمین بود
و همچنین الهه مرگ کریس
لوهان:"ببخشید سو میخواستم وسایلمون رو جمع کنم"
تلاش کرد در مقابل خواب هوشیار بمونه
سوهو:"وسایل برای چی؟"
لباسهای خودش روهم کنار لباسهای سوهو توی چمدون کوچیکشون چید
لوهان:"مسافرت"
خواب از سرش پرید و پلکهاش تا انتها باز شدن
سوهو:"مسافرت؟اونم این وقت سال!؟"
بیتوجه سری به نشونه تایید تکون داد
سوهو:"هیونگ هیچ متوجهی داری چیکار میکنی؟حالا که چیزی تا رونمایی ماه و شب نمونده نه تنها سهون شرکت رو ول کرده،
بلکه توهم میخوای شرکت رو ول کنی و منم باهات بیام تا واسه خاطر حرفی که من بخاطر تداخل احساسات وجودیم یه ساعت کمتر بیشتر پیش زدم بریم مسافرت؟
شوخی میکنی دیگه"
چشمهای ناباورش هیونگش دو از هی از اینور به اونور اتاق میرفت رو دنبال میکرد
سوهو:"هیونگ؟"
لحظه ای دست از حرکت برداشت
لوهان:"ها؟"
سوهو:"واقعا میخوایم بریم مسافرت؟پس شرکت چی؟"
لوهان:"همچین مسافرت هم که نیست آپا گفت چند روز میره شرکت خودش که ما یکم باهم حرف بزنیم و درد و دل کنیم منم تصمیم گرفتم که توی این بازه زمانی یکم بریم پیش اون دوست پسرت فکرت ازاد شه"
سوهو:"هممممم باشه"
لوهان:"خب پس اماده شو که تا یک ساعت دیگه راه میفتیم"
سوهو:"اوکی"
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بعد از یک و نیم ساعت رانندگی بالاخره رسیدن
لوهان:"واای بالاخره رسیدیم خسته شدم"
بدنشو کش اورد تا خستگیش کمتر بشه
سوهو:"ببخشید هیونگ یه ساعت بیشتر که داری رانندگی میکنی فکرکنم کمرت داغون شد"
با عذاب وجدان گفت و دست به کمرش کشید تا بتونه دردش رو کمتر کنه
لوهان:"تو فقط بخند من کل بدنم و بخاطرت داغون میکنم"
حین بهم ریختن موهاش با لبخند گفت
لبخندش مسری شد روی لبهای مقابلش هم جاخوش کرد
سوهو:"هیووووووونگ"
لوهان:"خیلی خب،پاشو بریم که اینا اگه الان ما رو ببین اپلاسیون میشن من یکم بخندم براشون"
سوهو:"اوووو هیونگ نمیدونستم انقدر خبیث میتونی باشه"
صورتش دونقطه خط شد
با صدای بلند به صورت هیونگش خندید و پیاده شد
نگاهش به کلبه چوبی مقابلش دوخت
دهنش از اون همه زیباییت باز موند
کلبه نه کوچیک بود نه بزرگ
ولی به شدت جذاب
سقف مشکی رنگش
قسمت چوبی جلوش
برگای پاییزیش
همه و همه ازش یک کلبه رویایی میساخت
سوهو:"واو فکر نمیکردم همچین چیزی رو به چشم ببینم"
_:"سوهو هیونگ؟!"
سمت صدا برگشت
لبخندی به چهره متعجبش زد
سوهو:"اوه سهونا خوشحالم بازم میبینمت"
درحالی که تلاش میکرد خنده اش رو از فکرای توی ذهنش کنترل کنه نگاهش رو بینشون چرخوند
لوهان:"سوهو...الان ایشون الکی دراز نیست؟"
ابروهای بلندش بین موهای پرپشتش گم شد
سهون:"الکی دراز؟"
لوهان:"اوهوم....این لقبیه که سوهو برای کریس گذاشته"
بیخیال وجهه مردونش شد و پاهاش رو روی زمین کوبید
سوهو:"هیوووونگ توی باید طرف من باشی الان با داداش دشمن همدست شدی من مسخره میکنی؟اصلا داداششم الکی درازه!"
چشماش گرد شد
سهون:"یکی به من میگه اینجا چخبره؟"
سهون:"یه لحظه...."
با یاداوری چیزی با اخم
سمت لوهان برگشت:"اقای شیا شماهم شرکت رو به امون خدا ول کردین اومدین اینجا؟من که گفتم چند روز نیستم شما چرا شرکت رو ول کردین؟"
چپ چپ نگاهش کرد
لوهان:"اول از همه اینکه مدیر اصلی اون شرکت هنوز پدر منه و به صلاح دیدش نیاز بود من و سوهو چند روزی از شرکت دور باشیم
و دوم اینکه "
نگاهش رو چرخی داد و قلبش رو خفه کرد:"ببین سهون اینجا شرکت نیست که منم رئیس شیالوهان نیستم فقط لوهانم لو هان"
گیج نگاهش کرد:"اوه خب من متاسفم که یکدفعه بار زیادی روی دوشتون گذاشتم و خودم از وظایفم شونه خالی کردم"
لوهان:" دیگه بهش فکرنکن مهم نیست"
با تردید نگاهی به دوپسر کوتاه تر انداخت
سهون:"من الان باید شما رو چی صدا کنم؟اقای شیا؟شیا لوهان؟لوهان شی....."
سوهو:"هیونگ"
لوهان:"بله؟"
سوهو:"منظورم اینه لوهان هیونگ صدا کنه"
لوهان:"اهان اره خوبه منکه راضیم"
مردد نگاهش کرد
سهون:"الان باید بگم لو....لوهان...هیونگ؟"
ضربه ای به شونش زد و نگاه گردشو ندید گرفت
لوهان:"افرین پسر"
سمت ورودی کلبه راه افتادن
سهون:"ولی من نفهمیدم چرا الکی دراز شدم؟"
لوهان که عقب تر از سوهو راه میرفت صداشو شنید و به عقب برگشت
لوهان:"کریس هیونگ عزیزت مثل اینکه میره درمورد این سفر برای سوهو میگه و حتی یه تعارف خشک و خالی هم به سوهو نمیکنه که اگه دوست داری بیا سوهو هم از این موضوع حرصش گرفت به کریس لقب الکی دراز رو داد و خب تو اینجا بی تقصیری ولی چون برادر کریس هستی به توهم لقب الکی دراز رو داد"
سهون:"هیچوقت فکر نمیکردم کریس همچین کاری کنه و محض رضای خدا تو کله اش گچه مگه؟"
خنده ای کرد و آستینش رو کشید و مجبورش کرد راه بیفته
لوهان:"نگران اونا نباش خودشون باهم کنار میان هرچند با اون همه عشق کریس منم انتظار نداشتم همچین بی فکری ای کنه ولی خب کرد اما با شناختی که من از سوهو دارم مطمئنم که کریس رو به غلط کردن میندازه"
بیتوجه به نگاه خیره ای که از پشت براندازش میکرد
سرشو به نشونه تاسف برای کریس و سوهو تکون داد خنده ی ارومی کرد


با شنیدن صدای سوهو آستین سهون رو ول کرد و دو دستشو روی صورتش کشید
سوهو:"هیونگ اومدی؟یه الکی دراز دیگه پیدا کردم"
لوهان:"سوهو نمیخوای بس کنی؟این بحثیه بین خودتون دوتا به بقیه ربطی نداره که عزیز من درضمن ادرس اینجا رو همون الکی دراز سوم که چانیول باشه بهم داد"
نگاه چپی به لوهان انداخت
چانیول:"کارت دیگه بهم گیر نکنه ها هیونگ
من باهات قهرم"
چشمای سوهو و بالطبع بقیه گرد شد
سوهو:"قهر چرا؟"
چانیول:"میدونین چندوقته یه دورهمی سه نفره مثل ادم نداشتیم؟اون که یا داره خودشو زجر میده یا طرح میزنه توهم که سرت به قول خودت با این الکی دراز گرمه"
امبر:"اوه مای گاد چانیول تو همچین جنبه هایی هم داشتی؟"
لوهان:"چانیول شاید اینجا جزو بزرگترا باشه اما خب برای ما مکنه مونه"
چشماش رو چرخی داد
چانیول:"چقدر هم که به این مکنه بیچارتون توجه میکنین شما"

_______________________
1650کلمه تقدیم نگاهتون♡
صحبتا بمونه پارت بعد.....

In My Soul(در ازای روحم)Where stories live. Discover now