part13

123 21 52
                                    

پس گردنی سوهو کاملا به گردنش چسبید
چانیول:"چرا میزنی اخههههههه؟"
سوهو:"اخه الاااااااااااااغ ما اگه به تو توجه نمیکردیم چند ساعت تمام تو سوز سرما پشت در خونه لعنتیت بست مینشستیم؟"
دردش یادش رفت و لبخندش گشادشد
چانیول:"دوسم دارین دیگه"
لوهان نگاه چپی بهش انداخت:"زهر مار"
کریس بالاخره تونست از شک بیرون بیاد :"شما اینجا چیکار میکنین؟"
سوهو چرخی به چشماش داد:"بعد من میگم الکی درازه تو میگی نه"
لوهان دوتا دستاشو  به نشون "استپ کن" جلوش گرفت:"من نگفتم نه،گفتم به خودتون مربوطه"
سوهو:"حالا"
مینهو:"باورم نمیشه"
تمین:"منم همینطور"
جفتشون با چشمای درشت شده به لوهان و سوهو خیره بودن
تمین:"ای...این...لباسا...."
توجه همه به لباسای سوهو و لوهان جلب شد
لوهان تیشرت چند سایز بزرگتر خاکستری روشن با سوییشرت لش قرمز خاکستری و شلوار خاکستری تیره
و مشابه همین ست تن سوهو بود
تیشرت چندسایز بزرگتر ابی پاستیلی کمرنگ سوییشرت لش ابی پاستیلی کمرنگ و قرمز و شلوار ابی تیره
سوهو:"عههههه لوهیونگ جورابتو یادت رفت عوض کنی"
نگاه همه جلب جوراب قرمز با طرح بزرگ گوزنش شده بود
امبر:"کریس گفته بودی سوهو و لوهان چندسالشونه؟"
لوهان:"یااااا"
چانیول:"هیونگ خارج از اینکه امبر بار اول که شمارو میبینه،اولین باری هم هست که همه شمارو با این تیپ میبینن و از اونجایی که مطمئنم خاله این لباس هارو براتون خریده و ارایش موهاتون حاصل کار مامانتونه حق بده راجب سنتون شک کنن شبیه دوتا بچه دبستانی شدین که از مدرسه فرار کردن"
اخمی کردن که زیر چتری های توی صورتشون معلوم نشد
مینهو:"خیلی خب بریم بشینیم دیگه خیلی وقته ایستادیم"
سوهو بدون توجه به کریس درمونده بازی چانیول و لوهان رو گرفت و کنار تمین و مینهو نشستن
کریس:"سهونااااا"
سهون خودشو عقب کشوند و با اشاره به امبر کنار رفت
هرچند اشاره اش برای اینکه بفهمه باید از امبر کمک بگیره کافی بود
مینهو:"گرسنه اتون نیست؟"
چانیول:"خیلی"
تمین:"خب من میرم یه چیزی توی آشپزخونه سرهم کنم بخوریم"
لوهان و سوهو نگاهی بهم انداختن
لوهان:"منم میام کمک"
مینهو:"خیلی خب پس لوهان شی...."
لوهان:"هیونگ"
مینهو:"چی؟"
لوهان نگاهی بهش انداخت و لبخندی به چهره بامزش زد:"لوهان هیونگ صدام کن ما الان تو شرکت نیستیم"
لبخند کم کمک روی صورت همه نشست
مینهو:"حتما...لوهان....هیونگ"
مینهو:"خب تمین و لوهان....هیونگ میرن یه چیزی سرهم کنن بخوریم من و امبر و کریس هیونگ میریم انبار مشروب بیاریم"

لوهان نگاهی به دستای بی قرار تمین انداخت:"آشپزی بلدی؟"
سرشو بالا اورد نگاهش کرد
تمین:"خیلی نه"
لوهان:"منم فقط یه غذا بلدم"
کنجکاو نگاهش کرد
تمین:"چه غذایی هیونگ؟"
لبخند گوش تا گوشی زد
لوهان:"دوکبوکی"

نگاهی به میز چیده شده اشون و بعد به هم انداختن و با یاداوری نقشه اشون ریز خندیدن
خاطراتی که توی چند ساعت برای هم رقم زدن انقدر خوب بود که تاهمیشه توی فکرشون میموند
تمین:"بچهاااااااا بیاین میز آماده است"
اولین نفر سهون وارد شد مینهو و با گذاشتن بطری تیره رنگ وسط میز،کنارش نشست
چانیول و سوهو دو طرف لوهان نشستن و تمین کنار مینهو و کریس بین سوهو و سهون و امبر کنار چانیول نشستن و بعد گفتن جمله"بابت غذا ممنون"شروع به خوردن کردن
برق چشمهای سهون چیزی نبود که بشه پنهونش کرد و همین توجه لوهان رو جلب کرد که با کمک سوهو و دونستن این موضوع که سهون هم مثل خودش بی نهایت عاشق دوکبوکی رفع کنجکاوی شد
چانیول:"تمین،هیونگ دستتون درد نکنه عالی بود"
سمت لوهان برگشت:"هیونگ دلم برای دکبوکی هات تنگ شده بود خیلی وقت بود نخورده بودم"
لبهاش اویزون شده بود که جمله لوهان دوباره به لبخند اولیه اش برگشتن
لوهان:"از این به بعد زیاد میام خونت قول میدم برات درست کنم"
گفت و انگشتاشو از بین موهای چانیول بیرون کشید
سوهو:"بی من؟"
لوهان:"سوهو من همین الانش هم تورو با کریس شریک شدم اینکه بتونی هم به شرکت و هم به خونه و هم به شریک زندگیت برسی و نهایتا وقتی داشته باشی که بامن یا بی من به تنها دوستمون سر بزنی مطمئنا باعث خوشحالیه منه"
جمله اولش شاید بی معنی بنظر میومد اما منظورش به کریسی بود که هنوز نتونسته بود از دل سوهو دراره و بقیه جملاتش برای این بود که مسئولیت های سوهو براش یاداوری بشه
سوهو:"میفهمم هیونگ"
امبر:"سوهو؟"
سوهو متعجب سرشو سمتش چرخوند:"بله؟"
امبر:"میشه گوشیتو چک کنی؟"
سوهو:"گوشیم؟"
گوشیش رو از جیب شلوارش بیرون اورد
یه اس ام اس از کریس داشت
با ابروهای بالارفته نگاهش کرد و پیامش رو باز کرد
"سوهویا من فهمیدم که کارم اشتباه بود در حقیقت من متوجه رفتارم نبودم و با توضیحات دقیق و مو به موی امبر و مینهو متوجه رفتار اشتباهم شدم نمیدونم اون لحظه پیش خودم چی فکر کردم که نگفتم بامن بیای؟هنوز برام سواله اما چیزی که مهمه اینه که من متوجه رفتار اشتباهم شدم و واقعا و از صمیم قلبم معذرت میخوام که باعث رنجش قلبت شدم اینو بدون که حقیقتا از قصد نبود کارای شرکت بهم ریخته و من فعلا نمیخوام حرفی به لیتوک اپا بزنم،چراکه یک نفر داره یاقوت هارو با یاقوت هایی کاملا شبیه به اصل اما ارزشی پایینتر عوض میکنه ؛ و من هنوز پیداش نکردم این دورهمی هم برنامه سهون برای من و چانیول بود،من نمیخواستم ذهنتو درگیر کنم اما باعث شدم برنجی و میخوام بدونی عمیقا از این موضوع ناراحتم حالا اگه....
اگه بخشیدیم میشه زیر میز رو چک کنی؟"
نگاه متعجبی به کریس انداخت و خم شد زیر میز رو چک کرد
همه با ذوق و استرس منتظر ریکشن سوهو بودن
نگاه لوهان و تمین به هم گیر کرد و ضربان قلبشون بالا رفت
سوهو:"ک...کریس"
نگاه ناباورش بین کریس و دفترچه توی دستش در رفت و امد بود
دستای سرد سوهو رو ما بین دستای گرم خودش گرفت
کریس:"سوهوی من قرار بود این دفتر رو بعد ازدواج بهت بدم اما الان که این اتفاق افتاد خواستم بهت بگم که من کامل نیستم سوهو من یه مرد گاهی گیج و گاهی زرنگم همیشه قرار نیست بفهمم چی میگی همیشه نمیتونم عاقلانه رفتار کنم همیشه نمیتونم یه ادم قوی بمونم با همه اینا....قول میدی کنارم بمونی؟"
لبخند نرم مهمون لبهای سوهو شد
انگشت های سفید و کشیده اش گونه های نرم روبروش رو نوازش کردن:"کریس میتونم این قول رو بهت بدم که اگه کامل بودی هیچوقت عاشقت نمیشدم ادم کاملی وجود نداره که اگه باشه یا شیطانه یا فرشته . من تورو با همه  نواقصت دوست دارم و قول میدم کنارت بمونی"
لبخندش تبدیل به خنده شد:"به شرطی که همیشه همینقدر شیرین دلخوریمو برطرف کنی"
صدای نفس اسوده همه خنده اش رو عمیق تر کرد
سوهو:"واقعا ازتون ممنونم مخصوصا تو کریس واقعا سوپرایز شدم"
نگاهی به جلد دفترچه انداخت
صفحه اولش"فرشته ای که از من،من ساخت و نگاهش شد خورشید زندگیم"نوشته شده بود و یکی از عکسای سوهو به همراه لبخند عمیق و چشمهای براقش رو کنارش چسبونده بود
کریس:"این دفترچه رو از وقتی فهمیدم قلبم دلیلش برای زدن رو فراموش کرده نوشتم دلیلش قبلا پمپاژ خون و بود و حالا تو"
خنده ی جمع بالا رفت
سوهو:"ولی چرا حس میکنم پای چانیول درمیونه؟"
سهون:"یاااااا بهتون گفتم میفهههه"
مینهو عاقل اندرسفیه نگاهش کرد:"مهم قصد انجام کاره"
سهون:"اینم میشه!"
تمین:"خیلی خب بنوشیم به شادی این زوج"
جام هاشون رو بالا بردن
نگاه لوهان خیره مایع رنگ خون جام شیشه ایش برق زد و لبخندش پهن صورتش شد
اما نشستن دو دست از دوطرفش رو دستش که جام رو داشت لبهاش رو آویزون کرد
لوهان:"یاااااا دستاتونو بردارید"
سهون با ابروهای بالا رفته نگاهشون کرد
دوباره چه داستانی داشتن این سه تا؟
چانیول بی توجه به لوهانی که درحال تقلا برای نجات دادن لیوانش بود جامش به جام بقیه زد
لوهان:"دستاتونو بردارید....سریع"
سوهو اخمی کرد:"لوهان دیوونه شدی؟میخوای مشروب بخوری؟"
لوهان:"سوهو دارم خودمو با مشروب خفه نمیکنم فقط میخوام یکم بخورم"
صدای چانیول ناخواسته بالا رفت:"هیونگ هیچ میفهمی چی میگی؟یه ماهم نیست با رضایت خودت از بیمارستان رفتی یه ماهم نیست معدت رو شستشو دادن"
لوهان:"چانیول"
چانیول:"میخوای خودت رو بکشی؟اره؟میخوای نباشی؟داری خودت رو نابود میکنی"
لوهان:"چانیول"
چانیول:"داری با کارای سرخودت،خودت رو ازما میگیری میفهمیییی؟؟؟؟؟؟"
لوهان:"پارک چانیوووووول"
صدای بلند چانیول،با صدای بلندتر لوهان و ایستادن یکدفعه ایش خفه شد
لوهان با چهره ای بی حالت و نگاه تیره شده اش به چانیول خیره شد و بهش فهموند گند زده
لوهان:"پارک چانیول داری توی وجود من دنبال کسی میگردی که من نیستم،من نیستم میفهمی؟اونی که تو دنبالشی یه جایی اون بیرونه نه توی من"
با خشم خاموش وزهر مانند وجودش و بدون برداشتن سوییشرتش بیرون رفت
با برداشتن فندک مورد علاقه اش و دوپاکت سیگار کاپیتان بلک کلاسیک
سمت محوطه چوبی کلبه رفت
حس میکرد خشم داره از داخل وجودش رو از هم باز میکنه
بدون توجه به نگاه خیره ی بقیه از پشت دیوار شیشه ای،
سیگار با سیگار روشن کرد

In My Soul(در ازای روحم)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora