《+18》
جونگکوک که انگار تازه به لذت دنیا دست پیدا کرده بود با ناله کردن اسم تهیونگ دوباره لبهاشونو بهم رسوند و خودشو روی پاهای تهیونگ بالا کشید و روش نشست...انگار میخواست دلتنگی چند روز دوریشونو با مزه کردن لبهای گوشتی تهیونگ از بین ببره...جونگکوک همونطور که از لذت موهای تهیونگ رو میکشید دست دیگشو تا کمر تهیونگ رسوند و خودشو جلو تر کشید و تهیونگ حلقه دستاشو برای نگه داشتن جونگکوک روی پاهاش تنگ تر کرد...فضای اتاق از حس شیرین و لذت پر شده بود و با ملودی بوسشون رنگ میگرفت اونقدری غرق چشیدن لبهای همدیگا بودن که فقط صدای نبض و نفس گوشهاشونو پر کرده بود. تهیونگ با حس باسن تپل جونگکوک روی رون پاش آهی کشید و با لذت به مزه مزه کردن لبهای جونگکوک ادامه داد
مک های محکم و عمیقی از لبای هم میگرفتن و در لذت بی انتهایی غرق شده بودن.لبای جونگکوک مزه شیرینی میداد و تهیونگ به هیچ وجه حاضر نبود دست از لباش بکشه ولی میخواست تمام تنشو لمس کنه میخواست تمام تن جونگکوکش رو حس کنه و از اینی که هست دیوونه تر بشه.آروم با دستش همزمان که لبای جونگکوک رو میبوسید روی تخت هلش داد و روش خیمه زد و طی یه حرکت ناگهانی از لبای جونگکوک جدا شد و صدای عجیبی از جدا شدن لبهاشون توی فضای اتاق پیچید. تهیونگ لباشو سمت خط فک کوک برد و بوسه های ریز و مکرری روش گذاشت.سمت گردن سفید و شیری رنگش اومد و بی طاقت تر از قبل لباشو روی گردنش گذاشت و مکید.تمام نقاط گردنش رو با لذت عجیبی میبوسید و مارک میکرد وقتی ناله های جونگکوک عمیق تر شد تهیونگ متوجه شد که همونجا نقطه حساسشه و با سرعت و شدت بیشتری به بوسیدنش ادامه داد و با هربار ناله های جونگکوک بی طاقت تر میشد و تمامش بیشتر خواستن رو فریاد میکشید.
تهیونگ اونقدر اون ناحیه رو مک زد که یه کبودی بزرگ و پررنگ به جا موند. جای مارکش رو بوسه عمیقی گذاشت و لباشو دور سیبک گلوی جونگکوک حلقه کرد و واکنش جونگکوک ناله عمیقی به همراه قوص دادن کمرش بود.وقتی از گردنش دست کشید لباشو سمت ترقوه های کوک برد و با تمام وجود ترقوه هاشو مارک کرد.لذت عجیبی داشت و حسای خوبی زیر دلش پیچ میخورد.
تهیونگ نگاهی به جونگکوک انداخت. از شقیقه هاش دونه های عرق میچکید.گونه تپلیش سرخ بودن و لبای ورم کرده از بوسه اش از هم باز مونده بود و به شدت قرمز شده بود و اما چشمای خمارش نیمه باز بود و در عمق نگاهش خواستن شدیدی موج میزد. تهیونگ آروم لبه های هودیه جونگکوک رو گرفت تا واکنشش رو متوجه بشه و وقتی که کوک کمرش رو از تخت بلند کرد تا تهیونگ اون جسم مزاحم رو از میون ببره متوجه شد که جونگکوک راضیه. آروم هودیشو از تنش بیرون کشید و تمام تن لخت و سفید جونگکوک، زیر نگاه خیرش ذوب شد.
تهیونگ دستاشو نوازش وار روی تن جونگکوک میکشید و جونگکوک از لذتی که بهش وارد میشد ناله های پی در پی ای میکرد.خم شد و روی شکم و سینه هاشو بوسید و نگاهشو به جونگکوکی داد که چشمای زیبا و خمارشو به اون صحنه دوخته بود و عرق از سر و روش میچکید سراسر وجود جونگکوک حس لذت از لمس شدن توسط اون انگشتای کشیده تهیونگ بود و حس لبای تهیونگ که ذره ذره تنشو زیر لمساش رد میکرد...جونگکوک با دیدن تهیونگ که چطور نیپل های حساسشو میمکید و با شیطنت گاز های ریزی میگرفت آهی کشید با قوص دادن کمرش زانوهای خم شدش به عضو حساس شده تهیونگ برخورد کرد و باعث بلند شدن ناله مردونش شد...
DU LIEST GERADE
still with you | VK
Romantikمن همیشه این صحنه هارو تو دراما میدیدم و فکر نمیکردم که تو واقعیت بتونه اتفاق بیفته...ولی خدای من، حالا منی که هر لحظه منتظر بودم با مخ پخش زمین بشم توی بغل تهیونگ افتاده بودمو اون از نزدیک بهم زل زده بود... ___________________ _هی غر نزن و تکون نخ...