part°•20

1.3K 171 37
                                    

+18》


جونگکوک که انگار تازه به لذت دنیا دست پیدا کرده بود با ناله کردن اسم تهیونگ دوباره لبهاشونو بهم رسوند و خودشو روی پاهای تهیونگ بالا کشید و روش نشست...انگار میخواست دلتنگی چند روز دوریشونو با مزه کردن لبهای گوشتی تهیونگ از بین ببره...جونگکوک همونطور که از لذت موهای تهیونگ رو میکشید دست دیگشو تا کمر تهیونگ رسوند و خودشو جلو تر کشید و تهیونگ حلقه دستاشو برای نگه داشتن جونگکوک روی پاهاش تنگ تر کرد...

فضای اتاق از حس شیرین و لذت پر شده بود و با ملودی بوسشون رنگ میگرفت اونقدری غرق چشیدن لبهای همدیگا بودن که فقط صدای نبض و نفس گوشهاشونو پر کرده بود. تهیونگ با حس باسن تپل جونگکوک روی رون پاش آهی کشید و با لذت به مزه مزه کردن لبهای جونگکوک ادامه داد
مک های محکم و عمیقی از لبای هم میگرفتن و در لذت بی انتهایی غرق شده بودن.لبای جونگکوک مزه شیرینی میداد و تهیونگ به هیچ وجه حاضر نبود دست از لباش بکشه ولی میخواست تمام تنشو لمس کنه میخواست تمام تن جونگکوکش رو حس کنه و از اینی که هست دیوونه تر بشه.

آروم با دستش همزمان که لبای جونگکوک رو میبوسید روی تخت هلش داد و روش خیمه زد و طی یه حرکت ناگهانی از لبای جونگکوک جدا شد و صدای عجیبی از جدا شدن لبهاشون توی فضای اتاق پیچید. تهیونگ لباشو سمت خط فک کوک برد و بوسه های ریز و مکرری روش گذاشت.سمت گردن سفید و شیری رنگش اومد و بی طاقت تر از قبل لباشو روی گردنش گذاشت و مکید.تمام نقاط گردنش رو با لذت عجیبی میبوسید و مارک میکرد وقتی ناله های جونگکوک عمیق تر شد تهیونگ متوجه شد که همونجا نقطه حساسشه و با سرعت و شدت بیشتری به بوسیدنش ادامه داد و با هربار ناله های جونگکوک بی طاقت تر میشد و تمامش بیشتر خواستن رو فریاد میکشید.

تهیونگ اونقدر اون ناحیه رو مک زد که یه کبودی بزرگ و پررنگ به جا موند. جای مارکش رو بوسه عمیقی گذاشت و لباشو دور سیبک گلوی جونگکوک حلقه کرد و واکنش جونگکوک ناله عمیقی به همراه قوص دادن کمرش بود.وقتی از گردنش دست کشید لباشو سمت ترقوه های کوک برد و با تمام وجود ترقوه هاشو مارک کرد.لذت عجیبی داشت و حسای خوبی زیر دلش پیچ میخورد.

تهیونگ نگاهی به جونگکوک انداخت. از شقیقه هاش دونه های عرق میچکید.گونه تپلیش سرخ بودن و لبای ورم کرده از بوسه اش از هم باز مونده بود و به شدت قرمز شده بود و اما چشمای خمارش نیمه باز بود و در عمق نگاهش خواستن شدیدی موج میزد. تهیونگ آروم لبه های هودیه جونگکوک رو گرفت تا واکنشش رو متوجه بشه و وقتی که کوک کمرش رو از تخت بلند کرد تا تهیونگ اون جسم مزاحم رو از میون ببره متوجه شد که جونگکوک راضیه. آروم هودیشو از تنش بیرون کشید و تمام تن لخت و سفید جونگکوک، زیر نگاه خیرش ذوب شد.

تهیونگ دستاشو نوازش وار روی تن جونگکوک میکشید و جونگکوک از لذتی که بهش وارد میشد ناله های پی در پی ای میکرد.خم شد و روی شکم و سینه هاشو بوسید و نگاهشو به جونگکوکی داد که چشمای زیبا و خمارشو به اون صحنه دوخته بود و عرق از سر و روش میچکید سراسر وجود جونگکوک حس لذت از لمس شدن توسط اون انگشتای کشیده تهیونگ بود و حس لبای تهیونگ که ذره ذره تنشو زیر لمساش رد میکرد...جونگکوک با دیدن تهیونگ که چطور نیپل های حساسشو میمکید و با شیطنت گاز های ریزی میگرفت آهی کشید با قوص دادن کمرش زانوهای خم شدش به عضو حساس شده تهیونگ برخورد کرد و باعث بلند شدن ناله مردونش شد...

still with you | VKWo Geschichten leben. Entdecke jetzt