•
왜 난 그냥 사랑에 빠졌을까? 왜 난 그냥 고통에 있을 까요?چرا باید فقط من عاشق باشم ؟ چرا باید فقط من درد بکشم ؟
•یونجون طبق عادت همیشگیش موهای پسرک رو بهم ریخت و لپ های کیوتش رو کشید
+نکن هیونگ بدم میاااد
_ولی من چیکار کنم وقتی گونههات مثل موچی بنظر میرسن... اینقدر کیوتن که قابلیت اینو دارم تا آخر عمرم باهاشون بازی کنم.
+متاسفم هیونگ ولی درخواستت رو رد میکنم
یونجون با شنیدن جواب بومیگو قهقه بلندی زد
شنیدن صدای خنده هیونگش شیرین بود اما دوباره عذابوجدان گرفته بود.
جدیدا زیاد پیش میامد دروغ بگه..مثل همین الان که به هیونگش گفته بود از اینکه با موهاش بازی میکنه و لپهاش رو میکشه متنفره.
خب بومگیو درواقع عاشق این حرکت هیونگش بود.
اون عاشق تکتک رفتار های چوی یونجون بود. عاشق وقتایی بود که با اون میگذرونه.بقیه یونجون و بومگیو رو دوست همیدیگه میدیدن یا شاید بهترین دوست همدیگه. از اون مدل دوستیها که خیلیها حسرتشو میخورن.
اما حس بومگیو نسبت به هیونگش بیشتر از حس بهترین دوستا بههمدیگه بود.
اون واقعا عاشق هیونگش بود
.
.
._بومی؟
+چیشده هیونگ؟
_فکرمیکنم امشب نتونم بیام
حالت چهره بومگیو غمیگن شد
+چیزی شده؟_اتفاقی نیوفتاده فقط من به سوبین قول دادم..
حالا حتی صدای ضربان قلبش هم ناراحت شنیده میشد
+اوه. اشکالی نداره. خوش بگذره_قول میدم دفعه بعد حتما هرجایی که خواستی باهات بیام خب؟!
+خوبه هیونگ
.
.
.
چرا نمیتونست یونجون رو برای خودش داشته باشه؟تایپایدهال هیونگش نبود؟
چرا دوستش رو بیشتر دوست داشت؟
چرا هیچوقت مورد علاقه هیونگش نبود؟
اما میدونست در مورد آخرین حرفش اشتباه میکنه. اون همیشه مورد علاقه هیونگش بود. به وضوح بارها بهش گفته بود که دوسش داره، یونجون واقعا بومگیو رو دوست داشت.
اون واقعا بومگیو رو به عنوان برادر کوچکترش دوست داشت.________________________________
ووت و کامنت؟ ^^
YOU ARE READING
"loving you"
RomanceCouple: yeongyu Genre: youth - school life- Fantasy • 널 위해서라면 난 아파도 강한 척 할 수가 있었어 بخاطر تو میتونم وانمود کنم قوی ام حتی وقتی صدمه دیدم. • _تو خوبی؟ +من خوبم هیونگ اون دروغ میگفت 'ترجمه شده' نویسنده: Orangebeoms