•
네 멋대로 내 사랑을 끝낼 순 없어.نمیتونی این عشقو به تنهایی تمومش کنی.
•با اینکه فقط 10 دقیقه زمان میبرد تا اتوبوس به ایستگاه نزدیک مدرسه برسه اما هیونجین و یونجون تمام فاصله مدرسه تا بيمارستان رو دویدند.
توی اون شرایط حتی 10 دقیقه هم زمان زیادی به نظر میرسید.تمام مسیری که میدوید به خودش امید داده بود که هنوز چیزی نشده.
وقتی رسیدن با اینکه حتی توان ایستادن هم نداشتن، یونجون با صدایی که بخاطر کمبود نفس خشدار شده بود، وضعیت بومگیو رو از پرستار پرسید.
جواب که دریافت کرد باعث شد با ترس و نگرانی خودش رو به صندلی های روبهروی اتاق جراحی برسونه.
طبق گفته پرستار عمل بومگیو شروع شده بود.
هیونجین درحالی که با نفرت بهش نگاه میکرد کنارش نشست.
نگاهش جوری بود انگار که اونرو مقصر تمام اینها میدونه.
البته که بود. خودش هم خوب میدونست مقصر اصلی ماجراست.
شاید اگه بیشتر به اطرافش توجه میکرد میتونست جلوی این اتفاقات رو بگیره..
._سلام خاله
=.....
_بله نگران نباشید، ما باهم هستیم.
_ امروز خسته بود زودتر خوابید.=......
_شارژ تلفنش تموم شده بود. احتمالا فراموش کرده بهتون خبر بده برای انجام پروژهی گروهی، چند روزی خونهما میمونه.
=......
_چشم هروقت بیدار شد میگم باهاتون تماس بگیره.
هیونجین تماس رو قطع کرد و کنار یونجون نشست.
میدونست پسری که کنارش نشسته با اینکه کنجکاو شده اما به روی خودش نمیاره پس با صدای خستهاش زمزمه کرد._مامان بومگیو بود.
_نگران پسرش بود،میگفت هیچوقت سابقه نداشته تماسهاش رو جواب نده و بیخبر تا این وقت شب بیرون بمونه...~از بیماری بومگیو و عملش خبر نداره؟!
_نه. بومگیو نمیخواست والدینش متوجه بشن.
_حتی وقتی که برای جراحی برگه رضایت والدین رو خواستن، بومگیو برگه رو با امضا و اثر انگشت تقلبی تحویل داد.گفتگوی کوتاهشون به پایان رسید.
هردوشون در فکرهاشون غرق شده بودن.یونجون توی ذهنش بومگیو رو سرزش میکرد.
چطور تونسته بود بدون خبر دادن به والدینش دست به همچین کاری بزنه!.
البته که میدونست مقصر اصلی خودشه.
بعد از حرفهایی که امروز از هیونجین شنیده بود، بالاخره تمام پازل ها کنارهم قرار گرفتهبودن.
از حماقت خودش تعجب میکرد. چطور نتونسته بود متوجه بشه.
نوع گلها، نگاههای بومگیو، واکنش پسر هربار که اسم سوبین رو میشنید.. همهی اینا نشانه های واضحی بودن تا چیزی رو بهش بفهمونن اما اون مثل یه احمق از کنارشون گذشته بود.
YOU ARE READING
"loving you"
RomanceCouple: yeongyu Genre: youth - school life- Fantasy • 널 위해서라면 난 아파도 강한 척 할 수가 있었어 بخاطر تو میتونم وانمود کنم قوی ام حتی وقتی صدمه دیدم. • _تو خوبی؟ +من خوبم هیونگ اون دروغ میگفت 'ترجمه شده' نویسنده: Orangebeoms