•
모두가 잠든 잠에 피는 꽃도 있어بعضی گل ها شب وقتی همه خوابن شکوفه میدن
•درحال حاضر یک هفته از زمانی که متوجه بیماری بومگیو شده میگذره، هر روز و هرزمانی که وقت داشت بومگیو رو دنبال میکرد.
متوجه سرفه های شدیدتر و گلبرگ ها شده بود اما هنوزم نمیدونست اون بیماری دقیقا چیه.
حالا هم طبق روال این هفته بعد از بومگیو وارد توالت شده بود و در یکی از اتاقک ها منتظر بود پسر کارش رو انجام بده.
متوجه شده بود بومگیو خیلی اوقات فقط بخاطر سرفههاش به توالت میرفت..صدای حرف زدن میومد، گوشش رو به در نزدیک کرد.
+گلبرگ های ژربرا*
+ازشون خسته شدم
+از اینکه داره بهم آسیب میزنه خسته شدم
گل ژربرا!.. الان متوجه شده بود چرا شکل گلبرگها واسش آشناست... اما چرا گلبرگهای ژربرا؟
تا جایی که به یاد داشت از بچگی گل مروارید ژربرا مورد علاقش بود.. چرا این گل به بومگیو آسیب میزد؟+آخرش با هاناهاکی میمیرم یا اینکه اونرو نابود میکنم؟!
صدای قدم های سریع خبر از رفتن پسرک میداد.
فعلا این اطلاعات برای یونجون کافی بودن.
باید قبل از اینکه ساعت استراحت تموم بشه خودش رو به ساختمان اصلی مدرسه میرسوند..
.
._بومی
+جینجینی
_ببخشید که بعد از کلاس زودتر رفتم..
_برای عمل جراحی... تونستم شماره یه دکتر خوب رو پیدا کنم و باهاش صحبت کنم.
_فکرمیکنم کارش خوب باشه...
+واقعا؟! ممنون جینی
_اما واقعا میخوای این کار رو انجام بدی؟
+میدونی چیه! حتی اگه همهچیز رو فراموش کنم بازم میخوام به زندگی کردن ادامه بدم. بهت قول دادم تنهات نزارم.
_لطفا کاری رو انجام بده که باهاش خوشحال باشی..
.
.
.یونجون بعد از خارج شدن از توالت سریع به کلاس رفت و گوشیش رو از کیفش بیرون آورد.
اونقدر استرس داشت که نمیتونست لرزش دستش رو کنترل کنه.
برای سرچ کردن کلمه"هاناهاکی" مجبور شد چندبار تایپ اشتباهش رو تصحيح کنه.
اولین سایت که به روی صفحه اومد رو باز کرد و تکتک کلمات رو خوند.
یکبار دیگه از اول شروع به خوندن کرد.
هضم کردن اون جملات براش سخت بودن.
نمیتونست باور کنه دوست عزیزش اینقدر سختی میکشه.
حالا که جواب سوالاتش رو پیدا کرده بود پشیمون بود...
پشمون از اینکه تمام مدتی که بومگیو آسیب میدید کنارش نبوده.با اینحال هنوزم نمیدونست بومگیو چه کسی رو دوست داره!
برای لحظهای شَک کرد اون شخص شین ریوجین باشه، دوست و همکلاسی دوران متوسطهشون.
اون دختر برای دبیرستان رشتهی دیگهای رو انتخاب کرد و مجبور شدن از هم فاصله بگیرن اما هنوز با بومگیو نزدیک بودن.
البته این فرضیه بعد از به یاد آوردن اینکه بومگیو به جنس مخالف علاقهای نداره توی ذهنش رد شد.یونجون تمرکز کرده بود و به دنبال فرضیه های مختلف بود، بدون اینکه متوجه بشه از لحظهی ورودش به کلاس سوبین به اون خیرهشده و به تغییر ناگهانی یونجون در چند روز اخیر فکر میکنه.
سوبین واقعا نگران دوستپسرش بود..
________________________________
*ژربرا نوعی گل مروارید که از آفریقا منشا می گیرد. در حال حاضر ، در سراسر جهان کشت می شوند و به دلیل رنگهای روشن و زیبایی که دارند شناخته شده اند. گل ژربرا در سال 1884 در نزدیکی باربرتون ، آفریقای جنوبی ، توسط رابرت جیمسون اسکاتلندی کشف شد. گلهای گل ژربرا بومی آفریقای جنوبی هستند و در آنجا به طور دائمی رشد می کنند.
ژربرا دارای گلهای 3 تا 4 اینچی با ماندگاری طولانی هستند که در سایه های مختلفی از زرد ، سفید ، صورتی ، قرمز ، نارنجی ، اسطوخودوس و دو رنگ وجود دارند.
دیسک گل مرکزی می تواند از یک رنگ مایل به زرد تا برنز روشن تا سیاه باشد.
هر گل به یک ساقه بدون برگ متصل است که حدود 6 اینچ از شاخ و برگ گیاه بلند می شود ، که یک توده بلند 12 اینچی با برگهای بلند است. گل ژربرا از اواخر بهار تا پاییز در باغ گل تولید می کند و شکوفه های آن باعث ایجاد گل بریده با ماندگاری طولانی می شود.
گلهای ژربرا به طور معمول 6 تا 18 اینچ قد می کشند.(نویسنده درباره گل ژربرا توضیح نداده بود اما بعد از اینکه دربارهاش خوندم و متوجه شدم از اواخر بهار تولید میشه. توضیحاتش رو گذاشتم چون احساس کردم ممکنه باهم مرتبط باشن، شروع بیماری بومگیو هم از بهار بود)
ووت و کامنت؟!
میدونم کوتاه بود.. ㅋㅋ
YOU ARE READING
"loving you"
RomanceCouple: yeongyu Genre: youth - school life- Fantasy • 널 위해서라면 난 아파도 강한 척 할 수가 있었어 بخاطر تو میتونم وانمود کنم قوی ام حتی وقتی صدمه دیدم. • _تو خوبی؟ +من خوبم هیونگ اون دروغ میگفت 'ترجمه شده' نویسنده: Orangebeoms