#درد

8.6K 1.1K 411
                                    

***

این با بقیه‌ی بیدار شدن‌هاش فرق داشت.
یه گرما‌ی دوست داشتنی که همه‌ی وجودش رو فرا گرفته بود، آغوشی که باعث می‌شد پلک‌هاش لحظه‌ای نخوان از روی همدیگه تکون بخورن.
خواب توی بدنش رخنه کرده بود و تنها چیزی که توی پس‌زمینه‌ی ذهنش خودنمایی می‌کرد، یه رنگ سفید خالص بود که آرامش رو تلقی می‌کرد.

پاهاش رو بیشتر به ملافه‌هایی که دور و اطرافش رو احاطه کرده بود، مالید و از حس خنکی که با پوستش برخورد می‌کرد متوجه شد که شلواری پاش نیست.
هیچ میلی برای باز کردن چشم‌هاش نداشت اما نوری که از بین پرده‌های نگینی رنگ به صورتش می‌تابید اون رو وادار کرد که از خلسه‌ای که درگیرش شده بود جدا شه.

اولین چیزی که دید دست‌های تنومندی بود که دور شکمش به همدیگه گِره خورده بودن.
با دیدن حلقه‌ی ساده‌ای که توی انگشت طلایی رنگ مرد می‌درخشید، فهمید که این تهیونگه، اینجا اتاق همسرشه و جونگ‌کوک توی صدمین رویایی که شب‌های پیش می‌دیده گیر نکرده.
بدنش به خوبی از پشت توسط تهیونگ کاور شده بود.
گرمای لذت‌بخشی اون رو محاصره کرده بود و هنوز هم پیرهن همسرش توی تن‌ش خودی نشون می‌داد.

چندبار پلک زد تا از خوابیدن دوباره اجتناب کنه.
کمی فکر کرد تا به صحنه‌های ناواضح توی مغزش دید بهتری داشته باشه.
نفس تیزی کشید وقتی این واقعیت بهش یادآوری شد که دیشب چه درخواست بی‌شرمانه‌ای از همسرش کرده.
جونگ‌کوک تک به تک اون اتفاقات رو به خاطر آورد.
اون لمس‌های آتشین و جریانِ الکتریسته مانند.
برخورد لب‌هاشون و درنهایت "دوستت دارمی" که از زبون تهیونگ شنیده بود.
بدنش گُر گرفت و انگار تازه متوجه شد مردی که از پشت بغلش کرده هیچ لباسی به تن نداره.

"صبح بخیر عزیزم"

صدای خش‌دار مرد بعد از نفس گرمش زیر لاله‌ی گوشش پخش شد.
نمی‌شد تظاهر به خوابیدن کرد وقتی می‌خواست با بی‌قراری از همسرش فاصله بگیره تا به این وضعیت خجالت‌آور خاتمه بده.

"صبح بخیر"

نامحسوس سرش رو از لب‌های تهیونگ فاصله داد تا کمتر پوست بدنش مور مور شه اما تنها چیزی که نصیبش شد این بود که حصار دست‌های همسرش به دور بدن گُر گرفته‌ش بیشتر شه.

"سرگیجه نداری؟"

جونگ‌کوک با مکث دستش رو روی دست‌های قفل شده‌ی تهیونگ قرار داد اما نه برای اینکه از اون آغوش دوست‌داشتنی جدا بشه، درعوض پوست برنزه‌ی مرد رو لمس کرد و مسیر سرانگشت‌هاش جایی نبودن جزء رگ‌های برجسته‌ای که بدجور سکسی بنظر می‌رسیدن.

"نه"

وقتی بیشتر توی آغوش مرد فرو رفت، تونست عضو خصوصی تهیونگ رو روی باسن‌ش احساس کنه.
شونه‌ی بیرون زده از پیرهنش توسط همسرش بوسیده شد.
طولانی و گرم.

ᴡʜᴏ ᴡᴀs ᴛʜɪɴᴋɪɴɢ✗जहाँ कहानियाँ रहती हैं। अभी खोजें