***
عجیب بنظر میرسید که جیمین دیگه ازش سوالهای عجیب و غریب نمیپرسید، اون هم بعد از اتفاقاتی که امشب دیده بود.
اینکه حتی بعد از برگشت به خونه، نه جونگکوک و نه تهیونگ با همدیگه صحبت نکرده بودن.
انگار که اون دونفر توی یه حباب مجزا از هم گیر افتاده بودن.اوضاع بینشون دلسرد کننده بود.
هیچ میل و رغبتی دیده نمیشد و این موضوع مهم، چیزی نبود که بشه ازش چشمپوشی کرد.
جیمین رفتارهای متفاوت اونهارو میدید اما دیگه به خودش اجازه نداد که دخالتی کنه.
چهرهی برادرش رو به یاد داشت.
وقتی توی فروشگاه بهش گفت "بس کن!"
خیلی قاطع و مصمم!
حتما جونگکوک از پسِ مشکلش برمیاومد."من میرم بخوابم"
جیمین خمیازهی نمادینی کشید و برای طبیعی جلوه دادنِ احساس خوابآلودگیش، پشت پلکهاش رو با خستگی مالید.
هنوز هم تهیونگ بیحرکت روی مبلهای پذیرایی نشسته بود و گاهی تماسی که پشتسرهم، تلفنهمراهش رو راحت نمیذاشت رو رد میکرد.
"شب بخیر"
جونگکوک بعد از منتقل کردن ریخت و پاشهای جیمین به آشپزخونه، به برادرش پیوست و دستش رو پشت کمرش قرار داد.
"بریم، منم خستم"
جیمین نگاهی به تهیونگ انداخت و منتظر موند تا مرد مثل چند شب پیش حسادت کنه و بخواد دست جونگکوک رو ازش جدا کنه.
ولی هیچ اتفاقی نیافتاد..."شب همگی بخیر"
تهیونگ با صدای گرفتهای به حرف اومد و زودتر از اون دونفر وارد اتاقش شد.
توی سر جیمین پُر از سوال بود ولی به زور جلوی خودش رو گرفت تا با پرسیدن چیزی جَو بد به وجود اومده رو بدتر نکنه.
"هر وقت حوصلت سر رفت بیا پیش هیونگ"
جونگکوک با آرامش خیال پلک زد تا برادرش کمتر احساس معذب بودن بهش دست بده.
میدونست جیمین با هرچقدر تلاشش برای راحتی در اینجا، باز هم دلتنگ خونه و اتاقش میشه."خوبین دیگه؟"
نتونست سوالش رو با نگرانی مطرح نکنه.
چرا انقدر هردوشون غمگین بودن؟"جیمین..."
"بله؟"
"دوست داشتن بهتره یا دوست داشته شدن؟"
جونگکوک به آرومی مشکل بزرگی که داشت رو توی یک سوال کوتاه بیان کرد.
هیچکس نبود که کمکش کنه و هیچکس هم نباید چیزی میفهمید.
این دیگه چه تناقصی بود؟جیمین چتریهای آشفتهی جونگکوک رو از روی پیشونیش کنار زد و مستقیم به چشمهاش خیره شد.
"کدوم یکی برای پرنده مهمتره؟ بالِ چپ یا بالِ راست؟"
"شب بخیر..."
ESTÁS LEYENDO
ᴡʜᴏ ᴡᴀs ᴛʜɪɴᴋɪɴɢ✗
Fanfic▪︎ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ▪︎ خلاصه: اون الان دیگه یک مجرد نبود. جونگکوک نمیدونست که با انتخاب کردن کیم تهیونگ به عنوان همسر قراره از تمام رویاهای یک زندگی مشترک دلزده بشه. تهیونگ مردی نبود که درابتدا خودی نشون داده بود، درست لحظهای که از کلیسا خارج شدن تغییرات...