کل شب رو ژان مثل کوالا به ییبو چسبیده بود الان هم که
ییبو می خواست بره ولش نمی کرد
_ولم کن باید آماده شم
ژان غر غری کرد و گفت
_همین جا عوض کن
ییبو وقتی منظور ژان رو فهمید تا بنا گوش سرخ شد همین
که خواست با پشت بازوش بزنه وسط قفسه سینه ژان، ژان
سریع از جاش بلند شد
_یا وانگ ییبو چطور دلت میاد بزنیم تو ونهان قسم خوردید
منو سقط کنید؟
ییبو از جاش بلند شد و چشم غره ای به ژان رفت
_همین که کنارم زنده تونستی بخوابی شکر کن
ژان نامحسوس به یییو نزدیک شد و دم گوشش پیچ پیچ کرد
یعنی ییبو دلش نمی خواست پیش گه گا باشه؟ آره؟ یا چونفقط یه بوسه رو لپ بیشتر بهش ندادم ناراحته گه گا دوست
نداره ییبو ناراحت باشه پس بیا یه... آیییی
قبل اینکه ژان بتونه به لب های ییبو برسه ییبو حوله رو تو
صورتش پرت می کنه
_منحرف
سریع پا تند می کنه و میره حموم تا آماده بشه همه دور میز
نشسته بودن ونهان و ییبو به وضوح اخم کرده بودن و تنها
کسی که اشعه درخشان کور کننده ساطع می کرد یونشی بود
ژان که خنده رو لب یونشی رو دید مشکوکانه پرسید
_ عمو یونشی تخت بزرگ و راحت بود به اندازه کافی؟
یونشی خنده ای کرد_ اره اما آرتور رو زمین خوابید برای اینکه من معذب نشم
راستی کی اتاقا رو گرفته بود؟
آرتور اول از همه جواب داد
_ من گرفتم اتاق کنار هم گرفته بودم ولی مثل اینکه مدیریت
فکر کرده ما جفت همیم اشتباه رزرو کرده.
ژان یه نگاه آره جون عمت بهش انداخت ولی وقتی سرش
رو چرخوند با نگاه اخمو ونهان و ییبو مواجه شد
جیایی یکی محکم تو سر ژان آرتور کوبید ژان و آرتور
سرشون رو میگیرن و همزمان میگن
_ چرا میزنی؟
جیایی نچ نچی کرد
_برای اینکه اینقدر سوال نپرسی دوم آرتور خیلی لوسی
بعد صبحانه یه دور پاساژ رفتن و خرید کردن موقع ناهار
هر کی به اتاقش رفت جیایی و ونهان و یونشی با هم تصمیم
گرفتن شب به مهمونی ساحلی برن موقع شب بی سر و صدا
YOU ARE READING
TROUBLE MAKERS 🐾 پایان فصل۱
Fanfictionژانر : امگاورس، رل لایف کمدی اکشن درام کاپل ها : yizhan = wang Yi bo / Xiao Zhan FeiYunxi = Chen Feiyu / Luo Yunxi Wuni =li wenhan / Jiayi با حظور افتخاری Bai Lu بای لو خلاصه : بای لو یه دختر پر جنب و جوش که فکر می کنه برادر بی بخارش باید دوست پسر پ...