دردسر ساز ها
ییبو با نگرانی بالا سر ژان وایساده بود جینگی که نگرانی ییبو رو دید به کمرش زد
"نگرانش نباش یه کم تب کرده فقط کنارش باشی درست میشه"
بعد کیوتی گفت و لپ های ییبو رو کشید، جیایی و ونهان هم رفته بودن استراحت کنن، ذهنش کمی درگیر صحنه قبل افتادنش تو آب بود مطمئن بود یکی رو پشتش دید. آه کلافه ای کشید و خواست بلند بشه که دستش کشیده شد
" ییبو؟ "
ییبو خوشحال به ژان نزدیک شد
" حالت چطوره؟ درد نداری؟"
ژان با صدای گرفته ای گفت
"چرا یه کم حس دلهره دارم"
ییبو سریع به سمت میز رفت و غذایی که برای ژان آماده کرده بود و آورد
"حتما گشنته"
بعد اینکه به زور به ژان غذا داد بلندش کرد و فرستادش حموم داشت واسه ژان لباس انتخاب می کرد که با صدای ناله ژان لباس ها رو ول کرد و به سمت حموم رفت ژان داخل وان بود و به نظر میومد تب کرده خواست دست رو پیشونی بزاره که ژان دستش رو کشید و داخل وان پرتش کرد سلطه گرانه روی ییبو خیمه زد و رایحه شو کامل آزاد کرد رایحه تند و خنک اقیانوس ژان نفس ییبو رو برید طوری که به زور داشت نفس می کشید
" جج ژان؟"
ژان سرش رو تو گردن ییبو برد و جای رایحه شو لیسید این طعم سیب خیلی ترد و خوشمزه به نظر میرسید دوست داشت تمام بدن امگا رو گاز بگیره رایحه خنک ژان واقعا داشت خفه کننده میشد یه لحظه یه برق از بدن ییبو گذشت
" ژان تو توی راتی الان؟"
چشم های قهوه ای ژان رنگ طلایی به خودش گرفت
"می خوام تا ابد زندانیت کنم"
" یونشییییییی"
با دو سمت جایی که یونشی افتاده بود رفت وقتی رسید داخل محوطه آبشار پرید با نگرانی به سمت عمق شنا کرد همین که خواست دست یونشی رو بگیره یونشی سریع حرکت کرد و روی آب اومد آرتور شوکه و عصبی بالا اومد
" خنده دار بود؟ "
آرتور حرصی پرسید. یونشی بدون اینکه کنترلی رو خنده هاش داشته باش بلند جواب داد
" باید قیافه تو میدیدی خیلی خوب بود...
آرتور؟ هی ببخشید گریه می کنی؟"ارتور سریع یونشی رو به تخته سنگ تکیه داد و لب هاشو روی لب های یونشی کوبید وحشیانه شروع به بوسیدنش کرد
"ترسوندن من برات جالب امگا؟"
یونشی به زور آب دهنش رو قورت داد این با آرتور همیشگی فرق داشت خیلی جدی و عصبانی به نظر میرسید یعنی اینقدر ترسیده بود؟ دست آرتور زیر لباس یونشی رد شد همین که خواست یه بوسه دیگه رو شروع کنه صدای داد یه نفر متوقفش کرد
"عمو؟"
" بایلو؟ "
یونشی شوکه پرسید
"تو تو اینجا چیکار می کنی؟"
بایلو دستپاچه اطرافش نگاه
"خوب راستش قایمکی سوار قایقتون شده بودم"
آرتور و یونشی همزمان داد زدن
"چیییییییی"
چشم هاشو به زور باز کرد کنترول گرگش رو توی رات کاملا از دست داده بود و این کلی خستش کرده بود به کنارش نگاه کرد ییبو کجاست؟ به سمت حموم رفت وقتی داخل شد دید ییبو با اخم های شدید داخل وان نشسته
" ییبو؟ "
ییبو تشر زد
"گمشو شیائو جان"
اوه وضعیت خیلی خراب بود از اونجایی اسمش رو کاملا صدا میزد. ژان سری تکون داد و رفت بیرون ییبو چشم غره ای به ژان رفت و زیر لب گفت
"تو عوضی اونی که کرده شده منم اونی که درد داره منم اون وقت ایشون ناز می کنه واسم"
ژان که خودش رو نگه داشته بود تا به غر زدن های ییبو نخنده داخل اومد
"رفتم از این دختر مسکن بگیرم"
ژان در حالی که شلوارش رو در میآورد گفت چشم های ییبو گرد شد
" کجا؟"ژان وارد وان شد و ییبو رو به سمت خودش کشید
آخ ییبو دراومد ژان ببخشیدی گفت و مسکن رو به خورد ییبو داد بعد از حموم لباس پوشیدن و بیرون اومدن ییبو خواست از در بره بیرون ولی ژان جلوش رو گرفت" فعلا بشین استراحت کن من میرم هرچی لازم می پرسم میام"
ییبو سری تکون داد خودش هم خسته بود پس راحت روی تخت دراز کشید 2 دقیقه هم از رفتن ژان نگذشته بود که در باز شد، ییبو نگاهی به ژان انداخت
"چه زود اومدی!"
ژان سری تکون داد و همونطور که یقه بایلو رو می کشید اومد داخل
" تو راه یه توله پیدا کردم "
و پشت سرش ونهان جیایی و فیونشی هم اومدن ونهان با چشم های از حدقه در اومده به گردن ییبو نگاه کرد
"یا خدا گردنت"
ییبو که متوجه حرف ونهان شد سریع یقش رو جمع کرد ژان اما هنوزم کلافه بود
" بایلو بشین با همه تونم"
همگی نشستن و ژان با عصبانیتی که حتی بایلو و یونشی هم ندیده بودن شروع کرد به حرف زدن
" شیائو بایلو دقیقا تو قایق چه غلطی می کردی؟ نکنه اون ناشناس روی قایق تو بودی؟"
بایلو که حسابی ترسیده بود تو خودش جمع شد ولی با کلمه روی قایق سریع سرش رو بالا آورد
"ولی من اصلا از کابین پایین بیرون نیومدم وقتی هم که بیرون اومدم هیچ کس نبود"
ژان متعجب گفت
" چی؟"
╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪◍◍◍
خوب خوشگل ها من بلاخره آپ کردم این مدت به خاطر امتحانات نبودم و هنوزم درگیرشم اما قرار
به روال سابق یواش برگردیم بقیه فیکشن های من هم از فردا یواش یواش یکی یکی آپ میشن.
داستان قرار نیست تا آخرش گل و بلبل باشه آروم پیش میرم ولی صد در صد قرار این داستان هم اوج خودش رو داشته باشهووت 🌟 و کامنت 💌 فراموش نشه
ESTÁS LEYENDO
TROUBLE MAKERS 🐾 پایان فصل۱
Fanficژانر : امگاورس، رل لایف کمدی اکشن درام کاپل ها : yizhan = wang Yi bo / Xiao Zhan FeiYunxi = Chen Feiyu / Luo Yunxi Wuni =li wenhan / Jiayi با حظور افتخاری Bai Lu بای لو خلاصه : بای لو یه دختر پر جنب و جوش که فکر می کنه برادر بی بخارش باید دوست پسر پ...