13

200 70 3
                                    

آفتابی که روی چشم هاش افتاده بود باعث شد از خواب بیدار بشه سرگیجه و کمی معده درد داشت وقتی یه کم حواس جمع تر شد، دقت کرد لباس تنش نیست از اون بدتر لکه های قرمز و بنفشی رو تنش بود که نمی خواست بدونه چجوری این لکه ها روی بدنش درست شدن با چرخیدنش با ژان لخت
مواجه شد و یه جیغ محکم از ته دل کشید ژان با شوک از خواب بلند شد یه خواب راحت براش حرام شده بود انگار. همین که سرشو سمت ییبو چرخوند یه بالشت تو سرش کوبیده شد

"تو تو آدم مفسد متجاوز منحرف بیشعور نفهم چیکار کردی؟"

ژان بالشت رو محکم کوبید زمین و ییبو رو سمت خودش کشید
"که چیکار کردم؟ خوشت میاد اذیتم کنی؟ ما چی توافق کردیم وقتی که رابطه مون رو شروع کردیم؟ باهم حرف میزنیم حتی تو بدترین شرایط حتی اگه نخوایم صدای همدیگه رو بشنویم فریاد میزنیم و این کار من نشون نمیده که تو برام یه
بازی احمقانه ای من جدی ام تو رابطه ای که باهات دارم جدی ام پس منو به سخره نگیر وانگ ییبو بهت گفتم که خیلی حسودم بعد تو رفتی بین یه عالمه آدم رقص سکسی کردی؟ عقل تو سر شما 3 بود؟ تا خرخره مست کردین اونم تنها؟"

ییبو کمی عصبی بهش توپید
" z1یعنی چی به نظرت آدم ضعیفی هستم نمی تونم از خودم مراقبت کنم نکنه چون الفایی"

ژان نزاشت ییبو ادامه بده
"چه ربطی به امگا و آلفا بودن داره؟ آلفا ها هم مست میشن تنها بودین و هوشیار نبودین اگه حداقل به ما می گفتین ما می تونستیم بمونیم تا وقتی بی حال بودین برتون گردونیم یا نکنه
دلتون می خواست تا صبح اونجا بخوابین؟"

خوب ییبو رسما لال شد حق با ژان بود شاید بهتر بود بهشون خبر میدادن یا حداقل همه شون مست نمی کردن سری به معنای باشه تکون داد ژان از روش بلند شد و حموم رفت بعد حموم داشت میرفت بیرون که ییبو پرسید

"کجا میری؟"

ژان به طرفش برگشت
" میرم صبحونه بگیرم چیزی هست که بخوای؟" سیب با چایی دارچین عسل، گوشت چیپس داشتن بخر انرژی زا آهان میوه هم بیار"

ژان تکخندی زدی

"وایسا یه تومار حاظر کنم چیزی از قلم نیوفته"
ییبو پوف عصبی کشید
"شیائو ژان عالقه ای به سالم بودن نداری نه؟"

ژان سریع پا تند کرد و فرار و بر قرار ترجیح داد بعد چند دقیقه که به اتاق رسید در و زد و ییبو در و براش باز کرد و برگشت تا لباس بپوشه و موهاشو خشک کنه ژان زیر زیرکی نگاهی به پاهای لخت ییبو که از حوله بیرون زده بود نگاه کرد زیر لب زمزمه کرد

"دفعه بعد شلوارش رو هم درمیارم"

ییبو سمت ژان چرخید
چیزی گفتی؟"
ژان سرش رو تند تند به چپ و راست تکون داد

" نه"

کل روز تو اتاق بودن هر کدوم داشتن کار های تخصصی خودشونو انجام میدادن سر شب شام سفارش دادن و تصمیم گرفتن فیلم ببینن این در اصل بهونه هم بود تا ییبو نره ونهان رو ببینه وقتی به جیایی سر زد اتاق تاریک بود ولی بوی مخلوط شده اون دوتا نشون میداد کارای خیلی بد بدی کردن پس باید تنها بمونن ژان شانسی یه فیلم انتخاب کرد و تو درایو گذاشت روی تخت دراز کشیدن و ییبو سرش رو شونه ژان گذاشت
حالا اصلا احساس تردید نسبت به رابطه اش با ژان نداشت فیلم معمولی و خوب بود البته نه تا وقتی که قاتل داستان با صورت وحشتناکی پیداش شد. جیغ ییبو به هوا رفت خوب معمولی بود حتی ژان هم ترسیده بود ولی وقتی لرزش بیش از اندازه ییبو رو دید سریع تلویزیون رو خاموش کرد و ییبو
رو کامل تو بغلش گرفت چند لحظه بعد ییبو شروع به پخش کردن بیش از حد رایحه اش کرد ژان سعی کرد ییبو و از گردنش جدا کنه

"ییبو رایحه تو کنترول کن"

ییبو لبخندی زد و ژان و روی تخت دراز کرد

"نمی خوام بیا بازی کنیم آلفا"

خوب بدبختانه یا خوشبختانه ییبو هیت شده بود و ییبو رو مود شیطونش بود

اسمات
این داستان ادامه داردT_T
╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪╼⃘۪۪
این پارت کوتاه بود شرمنده قسمت بعد طولانی تر هست و 1 نه 2 تا اسمات داره
ووت ستاره پایین صفحه فراموش نشه اولین اسمات زندگیم پس انرژی بدین. :-)

TROUBLE MAKERS 🐾 پایان فصل۱Where stories live. Discover now