26

78 29 4
                                    

Trouble Makers

ییبو هنوز تو شوک  حرف ونهان بود باورش نمیشد ونهان حامله بود سعی کرد آرامش خودش رو بدست بگیره و ازش سوال بپرسه

"جیایی میدونه؟"

ونهان سری به معنای نه تکون داد ییبو نفس کلافه ای کشید

"کی بهش میگی؟"

"نمیدونم جیایی حسابی از بچه فراری ما هنوز به مرحله نامزدی نرسیدیم و من حامله شدم"

"بعد اون همه فعالیت جای تعجب نداشت"

ییبو با تخسی گفت و چشم غره ای به ونهان رفت ونهان ایندفعه اشک هاشو رها کرد و باعث شد ییبو دوباره دستپاچه بشه  و  سریع بغلش کنه یونشی که تا اون لحظه ساکت بود تصمیم گرفت حرف بزنه

" جیایی 2 سال تلاش کرد فقط بهت اعتراف کنه  مطمئنم از این خبر خوشحال میشه "

آرتور که وضعیت رو دید تصمیم گرفت بیرون بره پس تصمیم گرفت آروم از جمع خارج بشه و بزاره اونا با هم تنها بمونن   بیرون رفت و سوار ماشین شد وقتی  کاملا دور شد گوشیش رو بیرون آورد و به جیایی زنگ زد

" سلام باید حرف بزنیم دارم میام رستوران  "

ونهان روی مبل خوابیده بود، ییبو و یونشی حالا مقابل هم نشسته بودن و بینشون سکوت حکم فرمایی می‌کرد

"پدرم آدم خطرناکی مراقب باش"

ییبو سری تکون داد همچنان سکوت خفه کننده  بینشون وجود داشت همه چیز روی هم افتاده بود هر چند فعلا ترجیح میداد به هیچکدومشون فکر نکنه. صبح با کمر درد افتضاحی بیدار شد کل بدنش تیر می کشید و حس میکرده ماهیچه های پاهاش گرفته،  ناله ای از درد  سر داد و با دیدن جای خالی ونهان از جاش بلند شد آفتاب تازه بالا اومده بود و عجیب بود ونهان اینقدر زود بیدار بشه به سمت سرویس بهداشتی رفت وقتی صدای عوق زدن ونهان رو شنید سریع در ور باز کرد ونهان بی حال روز زمین نشسته بود و خیلی رنگ پریده به نظر می رسید دستش رو گرفت و کمکش کرد صورتش رو بشوره

"ونهان همین جا بشین من برات صبحونه میارم"

ونهان بی حال سرتکون داد و روی مبل دراز کشید

"یونشی کجاست؟"

ییبو در حالیکه با سینی صبحانه نزدیک میشد جوابش رو داد

"گفت یه کار مهم داره باید بره"

"که اینطور"

"ونهان، ما باید به جیایی خبر بدیم"

رنگ ونهان با این کلمات پرید

" اما آخه "

ییبو کلافه دست ونهان رو کشید

"اول میریم دکتر بعد زنگ میزنی با جیایی حرف میزنی حرف هم رو حرفم نزن"

ونهان ساکت توسط ییبو کشیده شد. ییبو ونهان رو بیمارستان برد وقتی زمان ویزیتشون رسید داخل اتاق رفتن دکتر بتا لبخندی زد و بعد زدن ژل روی شکم ونهان دستگاه سونوگرافی رو روی شکم ونهان چرخوند

TROUBLE MAKERS 🐾 پایان فصل۱Where stories live. Discover now