"تهیونگ؟"
جیمین سرش رو به نشونهی تایید تکون داد و منتظر جواب پسر موند.
"تو از کجا میدونی که من رفتم پیش اون؟"
"دیروز اومدم خونتون که بهتون سر بزنم اما جین هیونگ گفت که رفتی نمایشگاه...موندم چطوری رضایت داد که تنها بری پیشش."
جونگکوک نیشخندی زد.
"قدرت کوکو رو تو قانع کردن دست کم نگیر."
جیمین نیشش باز شد و با هیجان گفت:
"یالا تعریف کن. باهم چیکار کردید؟"جونگکوک اخم ظریفی بین ابروهاش نشست و بعد از کمی فکر کردن گفت:
"چیز زیادی یادم نیست!"بلافاصله چشمهاش رو ریز کرد و مرموزانه ادامه داد:
"مثلا توقع داشتی چیکار کنیم؟""نمیدونم اما کلا حس خوبی به تهیونگ ندارم."
پسر کوچیکتر نفسش رو با صدا بیرون داد و با لحنی که بوی غم میداد حرف زد:
"نظری دربارهاش ندارم..اما مثل اینکه کوکو ازش راضیه."
جیمین دلسوزانه نگاهش کرد.
"کوکو ازش راضیه..اما جونگکوک چی؟"جونگکوک شونههاش رو بالا انداخت.
"نمیدونم! هنوز جونگکوک باهاش رو به رو نشده که بفهمه چه حسی بهش داره."پسر مو بلوند همونطور که با چمنهای نمدار بازی میکرد گفت:
"نمیخوای وقتی جونگکوکی بری پیشش؟"جونگکوک بدون مکث جواب داد:
"نه."جیمین خواست حرفی بزنه که با پرت شدن کیسهای روی زمین با ترس خودش رو عقب کشید و بعدش صدای یوگیوم رو شنید:
"غذاتون رو بخورید گشنهها."یوگیوم گفت و با اخم غلیظی که بین ابروهاش بود کنار جونگکوک نشست و کمی بعد جکسون با لبخند بزرگی روی لبهاش، به جمعشون اضافه شد.
جونگکوک با تعجب کیسهی غذا رو سمت خودش کشید و درحالی که محتوای داخلش رو درمیآورد گفت:
"چیشده یوگ؟ چرا بازم اون خوی سگیت رو فعال کردی؟"جکسون با شنیدن این حرف بلند خندید و یوگیوم با دیدن خندههاش به سمت پسر هجوم برد و مشتش رو توی شکمش کوبید!
"به نفعته همین الان دهن گشادت رو ببندی تا پارهات نکردم."
جیمین که وسط دعوای فیزیکی اون دو نفر لگد ناحقی به صورتش خورده بود سریع نشست و فریاد زد:
"اینجا باغ وحش نیست که برگشتید به اصلتون..گورتون و گم کنید یه جای دیگه بعد پاچهی هم رو بگیرید."جونگکوک تنها کسی بود که با تفریح به اون سه نفر نگاه میکرد و با ارامش ساندویچش رو میخورد و با پخش شدن طعم فوقالعادهی هات داگ زیر زبونش "هوم"ی از لذت کشید.
یوگیوم با فریاد جیمین بالاخره از روی جکسون بلند شد و با خشم انکار نشدنیای ظرف نودل امادهاش رو برداشت.
جکسون که هنوز هم چشمهاش میخندید نشست و بعد از اینکه کمی از یوگیوم فاصله گرفت حرف زد:
"مراقب تقلبش رو گرفت."
YOU ARE READING
CareGiver(Completed)
Romance[تهیونگ، مرد نمایشگاهدار و بیحوصلهای که تو زندگیش توقع هرچیزی رو داشت غیر از اینکه یه پسر لیتل بهش پیام بده و ازش بخواد تا ددیش بشه!] Genre: Littlespace • Smut • Angst • Daddykink Couple: Vkook Writer: Shin Up: Completed ~این بوک ادغامی از چتاسک...