تهیونگ به آرومی موبایلش رو روی کنسول کنار تخت گذاشت و به سمت پسرکی که بیدغدغه خوابیده بود برگشت.
مژههای بلندش رو گونههای تپلش سایه انداخته بودن و از بین لبهای سرخ و نیمه بازش به طور منظمی نفس میکشید.
پوست سفیدش برق میزد و دستهای کشیدهاش رو تو سینهاش جمع کرده بود.
تهیونگ، ممنون بود که پسرک به پهلو خوابیده چون میتونست به راحتی انحناهای جذاب پسرک رو دید بزنه اما الان وقتش نبود!
نمیخواست با تعلل کردن، خودش بیدار بشه و تهیونگ جای یک لیتل لوس یه پسر قدرتمند و مستقل ببینه.
پس با آرومترین حالتی که از خودش میشناخت روی تخت نشست و دستش روی بازوهای پسرک گذاشت و کنار گوشش زمزمه کرد:
"کوکو؟ نمیخوای بیدار بشی کوچولو؟"جونگکوک هیچ تکونی نخورد و تهیونگ کمی محکمتر تکونش داد:
"لیتل کوک؟ بیبی؟ بیدار شو جوجه."رو هر واژهی 'لیتل' و 'کوکو' تاکید میکرد تا شاید حرفهای یونگی موثر باشه.
جونگکوک لبهاش رو بهم کشید و با اخم ظریفی که بین ابروهاش نشست بازهم بیدار نشد.
ESTÁS LEYENDO
CareGiver(Completed)
Romance[تهیونگ، مرد نمایشگاهدار و بیحوصلهای که تو زندگیش توقع هرچیزی رو داشت غیر از اینکه یه پسر لیتل بهش پیام بده و ازش بخواد تا ددیش بشه!] Genre: Littlespace • Smut • Angst • Daddykink Couple: Vkook Writer: Shin Up: Completed ~این بوک ادغامی از چتاسک...