لیوان میلک شیک رو برداشت و هورتی ازش کشید. با حس طعم شیرین بستنی و تلخ قهوه،چشماش رو با لذت بست. بعد از تموم کردن نوشیدنیش، لباس هاش رو پوشید و از خونه بیرون رفت.
Oops! Bu görüntü içerik kurallarımıza uymuyor. Yayımlamaya devam etmek için görüntüyü kaldırmayı ya da başka bir görüntü yüklemeyi deneyin.
همینکه میخواست سوار ماشین بشه، صدای پسری رو شنید. +صبح به خیر جناب جئون سرشو برگردوند و با اخم به پسر خیره شد. _تو کی هستی؟
بادیگارد با تعجب و اخم به رئیسش خیره شد.. سر صبحی چیزی خورده بود که باعث شده بود قاطی بکنه؟ یا میخواست سر به سرش بزاره؟ با این حال با لحن جدی گفت: +قربان الان وقت شوخی نیست همین دیروز همدیگه رو دیدیم چطور ممکنه منو یادتون نباشه؟ جونگ کوک با قدم های آروم به سمت بادیگارد رفت و تو چند سانتی پسر روبروش ایستاد. پسر خیلی خوشگلی بود که چشم جونگ کوک رو هم گرفته بود.
Oops! Bu görüntü içerik kurallarımıza uymuyor. Yayımlamaya devam etmek için görüntüyü kaldırmayı ya da başka bir görüntü yüklemeyi deneyin.
_آهان فهمیدم. انگار دیروز خوب به فاکت ندادم و باز هم میخوای زیر بدنم در حالی که داخلت تلمبه میزنم ناله بکنی؟ شاید هم از سکس چنده نفره خوشت میاد! نظرت چیه به رفیقم نامجون هم بگم بیاد یه تریسام داشته باشیم؟ شترققق صورت جونگ کوک به خاطر سیلی که خورده بود به طرف دیگه ای خم شد. پسر مو مشکی با ناباوری خنده ای کرد و دستش رو گذاشت روی صورتش. چند ثانیه به چشم های هم خیره شدند. جونگ کوک مچ بادیگارد رو گرفت و کمرش رو به ماشین کوبید. جین دست دیگه اش رو بالا برد تا به اون صورت جذاب یه مشت بزنه که انگشتهای ظریفش تو دست تتو شده بزرگی گیر کردن. دستهای جین رو با دستهای خودش قفل کرد و به شیشه ماشین کوبید. جونگ کوک زبونش رو روی لبش کشید و نیشخند جذابی زد +خیلی خشنی بیبی بوی خوشم اومد.. میدونی یکی از فانتزیام اینکه با یه بیبی خوشگلی مثل تو وسط خیابون سکس بکنم! چشمهای جین از این حجم از بی شرمی و پررویی پسر مقابلش گشاد شد.. از بین دندونهای بهم فشرده اش غرید: _منم خیلی دوس دارم یه گلوله تو سرت خالی کنم و اون عضو قشنگت رو با چاقو ببرم! حالا هم ولم کن عوضی. جونگ کوک خندید و از جین جدا شد. +عوضی نه بیبی ددی کوک صدام کن. با بی شرمی خم شد و لبهای جین رو کوتاه بوسید. با سرخوشی سوت زنان سوار ماشین شد. جین با حرص لبهاش رو با پشت دستش پاک کرد و سوار ماشین شد. ماشین روشن کرد و به سمت شرکت رئیس جئون حرکت کرد. جونگ کوک با چشمهای جذاب وحشی به پسر راننده خیره میشه. "کمرش خیلی باریک و ظریفه باعث میشه دلم بخواد همش بغلش بکنم!" " وقتی به چشماش خیره میشم،که مثل یه پاپی بهم التماس میکنه که خیلی سخت و محکم به فاکش بدم!" "اوه لبهاش حتی از عسلم خوشمزه تره! جوری که میخوام صبح تا شب فقط لبهاش رو ببوسم و بمکم!" جونگ کوک هر چقدر میخواست جلوی خودش رو بگیره نمی تونست ... با لذت به صحنه ای که جین لخت در حالی که داره به آیینه نگاه میکنه،جونگ کوک برهنه از پشت بغلش کرده و محکم داره به فاکش میده ..فکر میکنه و نیشخند کثیفی میزنه. +اسمت چی بود بیبی؟ جین با اخم کمی مکث کرد ولی به ناچار جوابش رو داد _کیم سوکجین هستم