part 4

1.7K 321 8
                                    


«««« اسم هیوک و به سونگمین تغییر دادم »»»»


با صدای کوبیده شدن در چشماش و باز کرد و تونست صدای مرد و بشنوه: جیمینا .... جیمین پاشو

کمی کش و قوس اومد و با چشمای پف کرده در و باز کرد
یونگی با دیدن قیافه کیوتش آروم خندید و گفت: صبحونه امادس

جیمین که هنوز لود نشده بود سر تکون داد و گفت: دستشویی کجاس....

یونگی دستش و گرفت و از اتاق خارج کرد چند قدم جلو رفتن و جلوی دری وایسادن

جیمین دوباره سر تکون داد و وارد دستشویی شد

یونگی با لبخند به سمت میزی که چیده بود رفت و به پیامی که داده بود نگاه کرد: جین هیونگ یه مشکلی دارم میتونی صبح بیای خونم؟

و هنوز جوابی ازش نگرفته بود
برای اینکه آقای چا شک نکنه باید به سرکارش برمیگشت اما نمی‌تونست جیمین و تنها بذاره و به کسی جز دو تا هیونگش اعتماد نداشت

جیمین که هوشیار تر شده بود پشت میز نشست و گفت: صبحت بخیر

یونگی پنکک ها و نون تست و جلوش گذاشت و گفت: صبح تو هم بخیر جیمینی

لبخندای یونگی کیوت و بامزه بود جوری که جیمین همراهش لبخند میزد
وقتی مشغول خوردن شد یونگی گفت: من خودم و معرفی نکردم مین یونگی ام ، راستش من باید رم سرکار نمیتونم پیشت بمونم اما به یکی .....

با کوبیده شدن در حرفش نصفه موند
وقتی در و باز کرد با چهره کیم سوکجین مواجه شد با اعتراض گفت: یاااااا چرا جوابم و ندادی فکر کردم نمیای

سوکجین مرد و کنار زد و وارد شد و گفت: من صد بار به تو ....

با دیدن جیمینی که با تعجب بهش خیره شده گفت: این ‌‌..... همخونه گرفتی یا رل زدی

یونگی در و بست و گفت: هیچکدوم ، حالا بشن تا بهت بگم چی شده

تو چند دقیقه تمام اتفاقات و برای جین تعریف کرد و بهش توضیح داد چقدر میخواد از جیمین مراقبت کنه اضافه کرد: برای همین ازت خواستم بیای ، اون تو خطره و نباید تنها خونه بمونه منم که جز تو و نامجون کسی و ندارم

جین که داشت اطلاعات جدید و تو ذهنش دسته بندی و تحلیل میکرد گفت: چقدر اتفاق افتاده تو این مدت ..... باشه تو برو من مراقبش هستم البته اگه چیزی شد بهت خبر میدم

یونگی سر تکون داد و گفت: خوبه ، حواسم به گوشیم هست

از پشت میز بلند شد و به سمت اتاق رفت تا لباس هاش و بپوشه
جین نگاهی به پسر کرد و گفت: من کیم سوکجینم خوشحالم از دیدنت

جیمین که هنوز حس خجالت داشت گفت: منم از دیدنت خوشبختم

یونگی با کت و شلوار سیاه رنگ و پیراهنی که دکمه ی بالاش و باز گذاشته وارد هال شد: بچه ها من دارم میرم

yoonmin My Hero [ Completed ]Where stories live. Discover now