part 12

927 199 11
                                    



جیمین غرق خواب بود اما چیزی نمیذاشت به خواب شیرینش ادامه بده
با بدخلقی از رو تخت بلند شد و به دور و بر نگاه کرد اما تو تاریخی چیزی معلوم نبود

به سمت پنجره رفت و بازش کرد
به کوچه خلوت و ماشین های پارک شده نگاه کرد
هیچ چیز عجیبی اونجا نبود و جیمین بیشتر شک میکرد که چرا بلند شده

اما چند ثانیه بیشتر نگذشت که نظرش برگرده

یه مرد کاملا سیاه پوش فورا از یه خونه تو آپارتمان خودشون بیرون زد و سوار موتور پر سر و صداش شد و از اونجا رفت و جیمین فقط تونست تماشاش کنه

وقتی مرد رفت جیمین پنجره رو بست و به چهره خواب دوست پسرش نگاه کرد

نمیدونست چیزی که دیده رو باید برای مرد بگه یا نه

به سمت تخت رفت و کنارش دراز کشید 
تلاش کرد خودش و بخوابونه اما تا یه ساعت کاملا هوشیار بود

نزدیک ظهر بود که جیمین با صدای یونگی هوشیار شد: بیبی ..... بیبی پاشو یه چیزی بخور

وقتی پتو از روش کنار کشیده شد چرخ دیگه ای زد اما مرد نذاشت بخوابه
پشتش دراز کشید و محکم بغلش کرد: بیبی نمی‌تونی این‌جوری بخوابی پاشو یه چیزی بخور ، دل منم برات تنگ شده

جیمین به سمتش چرخید و گفت: اما من خوابم میاد

یونگی موهاش و بوسید و گفت: مگه دیر وقت خوابیدی؟

جیمین چشماش و فورا باز کرد
یاد اتفاق دیشب افتاد و گفت: نه ..... یعنی بعد تو خوابیدم اما دوباره بیدار شدم ...... بعد اون طول کشید تا بخوابم

یونگی آروم از روی تخت بلند شد و گفت: حالا که بد خوابیدی میذارم یه ساعت دیگه هم بخوابی اذیتت نمیکنم

جیمین سر تکون داد و گفت: یکم دیگه بخوابم خودم میام

و دیگه بحث و ادامه نداد



دو ساعت گذشته بود و یونگی داشت به کارای شخصیش می‌رسید
رو مبل یه نفر نشسته بود و با دقت چیزی رو یادداشت میکرد ، حتی تو این مدت که اوضاعش بهم ریخته بود باز هم کارای شرکت و انجام میداد و برای برادر کوچیکترش می‌فرستاد

سرگرم کاراش بود که صدای در و شنید
وسایلش و رو میز گذاشت و با همون لباس خونگی به سمت در رفت ، اما وقتی بازش کرد کسی پشت در نبود ، نگاهش به بسته ای افتاد که رو زمین بود

خم شد و برش داشت و دوباره به دور و بر نگاه کرد اما کسی و ندید
در و بست و بسته رو باز کرد و دید توش یه فلش سیاه رنگه

همون جای قبلیش نشست و لپ تاپش و باز کرد و فلش و بهش زد
چند ثانیه صبر کرد و اطلاعات و باز کرد
چند تا برگه عجیب غریب بود که بیشتر شبیه شکایت نامه بود و جدا از اون ها یه فایل صوتی بود

yoonmin My Hero [ Completed ]Onde histórias criam vida. Descubra agora