سونگمین با چهره اخمو و کت و شلوارش و کراواتی که شل شده بود مقابل عموش نشسته بود ، روی مبل گرون قیمتی که به تمام وسایل اون خونه میومد ، یه خونه اشرافی و بزرگ
عموش مرد قد بلند خوش چهره ای بود که همیشه لبخند میزد و تمام نقشه هاش و پشت محبت هاش پنهان میکرد
سونگمین با عصبانیت پا رو زمین کوبید و گفت: چی شده به اینجا اومدید عمو ؟
مرد کنار سونگمین نشست و با صدای ناراحتی گفت: یه ماه بیشتر از فوت پدرت نمیگذره سونگمین ، و من دارم به این فکر میکنم که تو چطوری داری بار تمام این سختی ها رو به دوش میکشی؟ هم شرکت هم خونه و خانواده .... من میخوام کمکت کنم
سونگمین زبونش و تو دهنش چرخوند و گفت: نیازی نیست عمو ..... در ضمن این کار ها وظیفه منه و واقعا کار سختی نیست نگران نباشید
خواست بلند شه مرد مسن تر گفت: راجب پسر پارک جیهون چیکار کردی ؟ تونستی بگیریش؟
سونگمین لبش و گزید و گفت: نه هنوز دارم دنبالش میگردم
بغضش و قورت داد و به سمت پنجره ای رفت که به اندازه قد خودش بود و به پارکی که به وضوح معلوم بود نگاه کرد
پدرش کشته شده بود و برادرش پسر قاتلش و تو خونه نگه میداشت ، نمیتونست ارامشش و حفظ کنه ، نمیخواست آروم باشه ..... نمیتونست تحمل کنه
یونگی با کمک جین از جاش بلند شد و گفت: نامجون کی میاد؟
جین بازوش و محکم نگه داشت و گفت: نمیدونم کارش امروز یکم طول میکشه چون گفت امروز یه سری معاملات دارن
یونگی به کانتر تکیه داد و گفت: همه کارا ریخته سرش حتما
جین خواست چیزی بگه که جیمین با لبخند بزرگ روی صورتش از اتاق بیرون اومد و توجه جفتشون و جلب کرد جین با تعجب گفت: از معدود بار هاییه که میبینم اینقدر خوشحالی
جیمین با ذوق جلو اومد و گفت: تهدونگی برام یه عکس فرستاد ، گفت اون کتی که دوست داشتم برام خریده تا وقتی دیدمش ازش بگیرم چقدر مهربونههههه
جین با تعجب گفت: اووووو عجب دوستی
یونگی چشم چرخوند و گفت: دوست خوب به یه ورم
جیمین با اعتراض گفت: یاااااااا اینجوری بهش نگو
یونگی به جیمین نگاه کرد و گفت: حساب تو رو بعدا میرسم
جیمین با لبای آویزون گفت: مگه چیکار کردم ؟
جین با خنده گفت: چون جناب مین یه عدد حسوده
جیمین به جین نگاه کرد تا بقیه حرفش و بشنوه اما یونگی گفت: یه کلمه دیگه بگی بیرونت میکنم
![](https://img.wattpad.com/cover/304261867-288-k17595.jpg)
YOU ARE READING
yoonmin My Hero [ Completed ]
Fanfictionقهرمان من🍸 زوج اصلی: یونمین زوج فرعی: نامجین ژانر: عاشقانه _ امپرگ _ اسمات _ گی _ درام اون قهرمان زندگی جیمین بود اون مرد شونه تمام گریه های پسر کوچکتر بود آغوش تمام ناراحتی هاش و دیواری مقابل نگرانی هاش