جیمین از حموم در اومد و یونگی که رو تخت دراز کشید بود گفت: دوست نداشتم این حرف و بزنم اما جدا خوشحال شدم که بابات یه خونه گرفت و رفت
جیمین حوله رو به سمتش پرت کرد و گفت: اون وقت چرا؟
یونگی با خنده از جاش بلند شد و به سمت پوست پسر عصبانیش قدم برداشت
قبل از اینکه جیمین بتونه مخالفت کنه پسر و تو بغلش کشید
جیمین با حس دیک سفت مرد اخمش از بین رفت و گفت: این ....یونگی نفس عمیقی نزدیک گوشش کشید و گفت: بخاطر توئه .....
جیمین بزاقش و قورت داد و گفت: خیلی داغه؟
یونگی قوس کمرش و نوازش کرد و گفت: خونه .... یا دیک کوچولوت که داره روم کشیده میشه؟؟
جیمین لبش و گاز گرفت و گفت: هردوش
یونگی هومی زیر لب گفت و با چنگ زدن باسن پسر بدن هاشون و بیشتر بهم چسبوند
جیمین اه آرومی کشید و مرد نزدیک گوشش زمزمه کرد: بوی خوبی میدی جیمین دلم میخواد قورتت بدمپسر جوون تر خنده آرومی کرد و گفت: اینقدر هورنی شدی؟
یونگی بدنش و رو تنش کشید و گفت: حس میکنم میتونم دیوانه وار باهات معاشقه کنم و ازش خسته نشم اونم برای چند ساعت ، اینقدر .... تشنتمجیمین دستش و پایین تر برد و رو عضو مرد کشید: پس بذار کمکت کنم
جلوی یونگی زانو زد همراه با پایین کشیدن شورت و شلوارش تیشرت خودش و هم در آورد
یونگی موهای پسر و به آرومی کشید و گفت: میخوای موقع ساک زدنم با دیدن تن سفیدت بیشتر سفت شم؟جیمین زبونش و کامل بیرون آورد و رو نوک دیک مرد کشید و گفت: نه قربان فقط گرمم بود
یونگی فاک زیر لب گفت و ادامه داد: دوباره بگو
جیمین و رها کرد و پسر همون جوری که مثل یه بچه عضوش و ساک میزد و بزاقش دور دهنش و خیس میکرد گفت: قربان خیلی بزرگی
یونگی لبش و گاز گرفت و سرش به عقب پرت کرد
جیمین نصف دیک بزرگ مرد و بلعید و عوق آرومی زد
یونگی فورا سرش و عقب کشید و گفت: خوبی؟جیمین لب خیسش و لیس زد و گفت: آره قربان
یونگی فکش و محکم گرفت و گفت: یه بار دیگه اینجوری صدام کنی بدون هیچ مراعاتی میکنمتجیمین نوک عضو مرد و به به لباش کوبید و پریکام رو صورتش پخش شد با خنده گفت: اینقدر لبای من و دوست داری قربان؟
مرد بزرگتر بدون اینکه صبر کنه دین جیمین و گرفت و رو تخت پرتش کرد
پسر جوون تر با صورت رو تخت افتاد و قبل از اینکه بتونه بچرخه مرد دستش قرار گرفت
در حالی که دستاش و بالا سرش قفل کرده بود با غرش نزدیک گوشش گفت: خیلی نترس شدی جیمینیجیمین لبش و لیس زد و گفت: چون بهم لذت میدی وقتی زیرتم همیشه حس میکنم میتونم از لذت بیهوش شم
VOCÊ ESTÁ LENDO
yoonmin My Hero [ Completed ]
Fanficقهرمان من🍸 زوج اصلی: یونمین زوج فرعی: نامجین ژانر: عاشقانه _ امپرگ _ اسمات _ گی _ درام اون قهرمان زندگی جیمین بود اون مرد شونه تمام گریه های پسر کوچکتر بود آغوش تمام ناراحتی هاش و دیواری مقابل نگرانی هاش