با کمک خدمتکار ها وارد عمارت عموش شد
ساختمون بزرگ و عظیمی که خیلی سال بود پا توش نذاشته بوداز کنار فواره بزرگ تو حیاط گذشتن
حیاطی که دور تا دورش مثل یه جنگل پوشیده شده بوداز پله ها به سختی بالا رفت و برای باز هزارم برای خودش تکرار کرد که تمام این ها رو داره برای جیمین انجام میده
به سالن اصلی رسیدن
تمام وسایل گرون و شیک بودن اما برای یونگی زیادی تکراری بودنعموش کمکش کرد رو مبل سلطنتی بشینه با صدای مهربونی گفت: خیلی وقت از اینجا بودنت میگذره نه؟
یونگی سر تکون داد و گفت: درسته
یونسونگ عموی یونگی رو به خدمتکار ها گفت: کمکش کنید تا به اتاقش بره ، یه ثانیه هم تنهاش نذارید و مراقبش باشید ، نمیخوام خودش کاری و انجام بده که براش سخت بشه ، فهمیدید؟
چند تا زنی که مقابلش بودن سر خم کردن و یونگی به کمکشون بلند شد ، به سمت یکی از اتاق های طبقه پایین که مجهز به وسایل مراقبت و پزشکی بود رفتن که یونگی صدایی شنید: ه..هیونگ تو اینجا ....
یونگی با شنیدن صدای سونگمین به سمتش چرخید و جای زخم یکم تیر کشید اما هیچی نشون نداد و گفت: سونگمینا ..... فکر نمیکردم بیای
سونگمین به سمت برادرش اومد و خدمتکار ها رو دور کرد: برید اون ور ، خودم مراقبش هستم
یونسونگ با عصبانیت گفت: سونگمین بذار خدمتکار ها کارشون و بکنن
سونگمین برادرش و به اتاق دیگه ای برد ، جایی که هیچ وسیله پزشکی ای نبود و یه تخت ساده وسط اتاق بود
یونگی رو تخت دراز کشید و گفت: تو اون اتاق ....
سونگمین در و قفل کرد و گفت: پر از شنوده و دوربین ..... عملا داشت زندانیت میکرد چرا اومدی اینجا ؟
یونگی سرش و پایین انداخت و گفت: نمیتونستم مخالفت کنم ، نمیخواستم پای جیمین به این قضایا باز شه
سونگمین آهی کشید و گفت: اون پسره لعنتی ....
یونگی هشدار داد: سونگمینا ....
سونگمین کلافه تر از همیشه گفت: من نمیفهمم چرا همش داری طرفش و میگیری یونگی ..... پدر اون قاتل پدرمونه چطور میتونی تو صورتش نگاه کنی و یادت نیاد با ما چیکار کردن
بغض کرد و به برادر بزرگترش خیره موند
یونگی با صدایی که به زور شنیده میشد گفت: چون دوسش دارم .....سونگمین خشکش زد با بهت و حیرت گفت: دوسش داری؟ پارک جیمین ..... بچه پارک جهیون و دوست داری؟
یونگی سر تکون داد و سونگمین یقش و گرفت: بگو دروغ میگی لعنتی بگو عاشق پسر قاتل بابا نشدی ، چطور تونستی لعنتی
![](https://img.wattpad.com/cover/304261867-288-k17595.jpg)
KAMU SEDANG MEMBACA
yoonmin My Hero [ Completed ]
Fiksi Penggemarقهرمان من🍸 زوج اصلی: یونمین زوج فرعی: نامجین ژانر: عاشقانه _ امپرگ _ اسمات _ گی _ درام اون قهرمان زندگی جیمین بود اون مرد شونه تمام گریه های پسر کوچکتر بود آغوش تمام ناراحتی هاش و دیواری مقابل نگرانی هاش