CH4: Betting

278 103 32
                                    

از بنز اس‌ال‌اس نقره‌ای رنگش پیاده شد و بدون اینکه بخواد در ماشینش رو که به سمت بالا باز شده بود ببنده، به سمت دربان رفت و سوییچ رو واسش پرت کرد. دو طرف کت توی تنش رو به سمت هم کشید و بعد از این که حین قدم برداشتن به سمت مکان مقابلش نگاهی به اطراف انداخت، وارد شد و بلافاصله صدای موسیقی گوش‌هاش رو پر کرد.

اصلا نمی‌فهمید که چه اتفاقی داره می‌افته، اونجا یه کلاب بود؟
ظاهرا اون مکان یک کلاب برای افراد ثروتمند منطقه بود و سم نمی‌دونست که چرا کاترین باید به جای یه کازینو، آدرس یه کلاب تفریحی رو بهش بده.

تا اینکه جمعیت پیش‌روی دختری پوشیده در لباس شب قرمز رنگی، کنار کشیدن و سم تازه تونست کاترین رو که لبخند به لب بهش نزدیک می‌شد ببینه. دخترک خودش رو به مرد آسیایی رسوند و بعد از برانداز کردن ظاهر اون شبش، ابرویی بالا انداخت؛ با لحنی تحسین آمیز گفت:

- بی نقص‌تر از همیشه‌ات به نظر میای! کت شلوار مشکی بهتر از هر کسی به تنت می‌نشینه سم.

سم شونه‌ای بالا انداخت و فاصله بینشون رو کم‌تر کرد، اجازه داد دخترک دستش رو دور بازوی اون حلقه کنه و به سمتی حرکت کرد.

- فکر می‌کردم به یه کازینو دعوت شدم.

- همین طوره.

با اشاره دست کاترین به سمت پله‌هایی که در تاریک‌ترین بخش کلاب قرار داشت و به دور از توجه هرکسی بود، نگاهش رو به اون سمت معطوف کرد و به دنبالش به طرف پله‌ها رفت.

حین پشت سر گذاشتن پله‌ها بود که دوباره تونست صدای کاترین رو بشنوه و این بار، اخمی روی پیشونیش نشست.

- طبقه‌ی دوم یه کازینوی خصوصیه؛ شانس آوردی که من همراهتم... وگرنه امکان نداشت بهت اجازه ورود بدن. یادت باشه هر کاری می‌کنی، فقط به چیتا نزدیک نشو؛ تا حد امکان از دیدش دور بمون و باهاش هم کلام نشو.

نگاهی به کاترین انداخت که برخلاف همیشه، حالتی جدی به خودش گرفته بود و می‌تونست اخم ظریف روی پیشونیش رو ببینه.

- چرا؟ مگه مافیایی چیزیه؟

- هیچکس نمی‌دونه، سم.

ابروهاش بی اراده بالا پریدن و بعد از رسیدن به طبقه دوم بود که دوباره، اخمی روی صورتش جا خوش کرد.
شونه به شونه کاترین به سمت مرکز سالنی که در طبقه دوم اون کلاب قرار داشت، حرکت کردن؛ تا اینکه مرد درشت هیکلی در مقابلشون ظاهر شد و با دیدن کارت مشکی رنگی که کاترین از کیف دستی کوچکش خارج کرده بود، با جدیت عقب کشید. ظاهرا اجازه ورودشون به اون جمع مرموز، صادر شده بود.

با اشاره کاترین، مجددا به راه افتاد و خودش رو کنارش رسوند. دخترک سرش رو نزدیک گوش سم برد و به آرومی زمزمه کرد:

『 ESCAPE ROUTE | Changjin 』✓Where stories live. Discover now