- دنبالم بیا؛ وگرنه با قلاده دنبال خودم میکشونمت!چیتا این رو گفت و مشغول بستن دکمههای سر آستینش شد. منتظر موند تا سم از روی تخت بلند بشه و وقتی چهره ناراضیش رو موقع انجام این کار اون هم با دستهای مجددا بسته شده دید، لبخندی زد.
به سمتش رفت و با ضربهای که پشت دو شونهاش زد، به جلو هلش داد.
- آفرین پسر خوب.
از اتاق بیرون بردش و به سمت پلهها هدایتش کرد، در همون حین گفت:
- خوب گوش کن ببین چی میگم؛ امروز قراره یه بازیکن مهم به اینجا بیاد و ازت میخوام که خوب بازیش رو تماشا کنی. لازمه چیزهایی رو یاد بگیری.
سم اخمی کرد و سرش رو با تردید، کمی کج کرد. چانگبین ازش میخواست که بازی کردنشون رو آنالیز کنه؟
- چرا باید این کار رو بکنم؟ قراره چه سودی واسه من داشته باشه؟
چیتا همون طور که دستش رو پشت کمر سم فشار میداد و همچنان از پلهها پایین میبردش، تک ابرویی بالا انداخت و جواب داد:
- خب، کمترین سودش واسه تو آشنا شدنت با حقههای مخفی پوکر هولدمه و بیشتر شدن مهارتت واسه بازی؛ اما هدف اصلیت قراره شناسایی نوع بازی و شرط بندی کردن اون مرد باشه. بعدش ازت سوالاتی رو درمورد روش بازیکن مقابلم میپرسم که به نفعته جوابشون رو بدونی.
- چرا خودت انجامش نمیدی؟ تو که ادعا میکنی یه بازیکن همه جانبهای.
- برای تشخیص سبک بازی این مرد، به چشمهای دو تا بازیکن ماهر نیازه.
سم پوزخندی زد و با پایین رفتن از آخرین پلهی اون راه پله مارپیچ که نردههای محافظ خراطی شدهای داشت، به سمت مرد پشت سرش چرخید تا بگه:
- همین الان اعتراف کردی من یه بازیکن ماهرم.
- هیچوقت نگفته بودم مهارت نداری.
- متوجه نشدی؟ تو ازم تعریف کردی!
چانگبین اخمی کرد و پسرک رو به سمت کاناپهای که کمی دورتر از میز بازی حاضر شده قرار داشت، هدایت کرد.
روی کاناپه نشوندش و بعد از اینکه دستبند دور دستهاش رو با کمک زنجیری به پایه اون کاناپه وصل کرد، دستهاش رو روی دستههای چرمپوش کاناپه گذاشت و توی صورت سم خم شد. با جدیت گفت:
- با تمام دقت به دست مردی که موهای پلاتینه شده داره، نگاه کن.
سم در مقابل اخمی کرد و کمی گردن کشید تا بتونه میزی که چانگبین مانع از دیدنش شده بود رو ببینه.
- دور اون میز شیش تا صندلی هست؛ چرا فقط اجازه نمیدی توی بازی شرکت کنم؟
- تو قراره ناظر باشی سم، فقط همین. ادامهی زندگی خودت و دوست پسر کک و مکیت به نتیجه ماموریتی که بهت سپردم بستگی داره؛ پس خوب حواست رو جمع کن.
VOUS LISEZ
『 ESCAPE ROUTE | Changjin 』✓
Fanfiction⪧ 𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝 ˒˒ سم هوانگ یکی از بهترین قماربازهای نیویورک بود، کسی که زمان زیادی از حضورش توی این عرصه نمیگذشت اما چنان اسم و رسمی واسه خودش به پا کرده بود که بیشتر بازیکنهای معروف و غیرمعروف هم میشناختنش؛ اما قطعا معروفتر از سم، همون کس...