EP.2

505 96 39
                                    

ابتدا انگشت مبارکتان را سمت چپ قسمت پایین صفحه گوشی خود برده و سپس آن ستاره کوچک را فشار داده و دل بنده را خوشنود گردانید ....و همانا خداوند خوشنود گردانیننده ها را دوست بدارد ....












میدونی چی بده ؟...این که جلوی کراش یک روزت لال بشی !...اونم وقتی که همه به پر حرفیت بشناسنت!..این بده ..خیلی بده ....اینکه اون جذاب لعنتی الان دقیقا جلوم نشسته و من دارم عین خر تیتاپ گرفته توی دلم ذوق میکنم اما در ظاهر فقط به لباش زل زدم !...این بده ...خیلی بده ...

نباید به اون خط فک جذابش نگاه میکردم ولی دید زدن لباش خیلی کار رو سخت تر کرد ....شت ...من حتی نمی‌فهمم جنی و جیمین دارن چی بلغور میکنن ....تنها چیزی باعث شد من از زل زدن به اون جذاب لعنتی دست بردارم لب هاش بود که بالاخره از هم باز شد و یک چیزی گفت ....

"هی پسر حالت خوبه؟...چرا رنگت پریده ؟"

اون ...الان ...نگران من شد ؟...به من توجه کرد ؟!!الان دیگه لازمه بگم حس میکنم گرمم شده ؟....چرا جیمین داره نیشخند میزنه ؟...چرا جذاب لعنتی اخم کرده !!!

"کوک ...چرا گونه هات قرمزه ؟نکنه تب داری حالت خوبه ؟"

جیمین داره با نگرانی احوال منو می‌پرسه اما فقط من می‌دونم پشت اون چهره نگران یک غول هفت خط نشسته و داره با نیشخند چهره سرخ شده منو دید میزنه!

"خوبم جیم ....(سرم و سمت جذاب لعنتی برگردوندم تا از اونم تشکری کرده باشم !)ممنون آقای ..."

با لبخند خشکی که زد یکم ..فقط یکم ..با لبخند های دیگش فرق داشت ...انگار یک نگرانی خاصی توی چشماش بود؟یا من خیلی توهمی ام ؟

"از جنی شنیدم که پسر باهوشی هستی ..اما خیلی حواس پرتی بچه !..من کیم تهیونگم !"

نمی‌دونم چرا اما اول به خاطر صداش نیشم باز شد... بعدش به خاطر بچه صدا زدنم اخم هام تو هم رفت ...فکر کنم فهمید چرا اخم کردم چون با تأسف سرش رو تکون داد ..انگار داشت بهم میگفت می‌دونم بچه نیستی ولی بازم بهت میگم بچه !....

" تهیونگی یکی از بهترین اتفاق های زندگیم بوده ...اگه نبود واقعا نمیدونستم چطور قرار بود به اینجا برسم !من تنهایی نمیتونستم !"

خب ...قضاوت نمیکنم ...خودش الان عین آدم توضیح میده منظورش از بهترین اتفاق زندگیم _دوست پسرم _نیست !وگرنه من ...من ..من حتی نمیتونم هیچ غلطی بکنم !....نکنه الکی الکی جذاب لعنتی دوست پسرش از آب در بیاد؟؟لعنتی اختلاف سن دارید... این پیر پاتال به درد تو نمیخوره دختر جون من بزار من تورش کنم !

"او....میتونی واضح تر توضیح بدی..البته اگه ایراد نداشته باشه !"

اه ...جیمین من ...به خاطر همین اخلاقشه که بهترین و صمیمی ترین دوستمه...این بچه همیشه ذهن منو و میخونه و سوالای من رو به زبون میاره ....خودم رو زدم به بی‌خیالی و گوشی رو برداشتم و جوری رفتار کردم که انگار حواسم نیست ...اما خودم رو نمیتونم گول بزنم که ...حتی صفحه گوشی خاموشه و من هرچی توجه دارم انداختم تو گوشام تا ببینم جواب جنی چیه ....ولی وقتی صدای جذاب لعنتی رو شنیدم گوشی رو کنار گذاشتم و زل زدم به لباش !...اره ....سو استفاده از هر موقعیتی ...خودشه !

Trouble...(Vkook)Where stories live. Discover now