'مقدمه'
میشکند،
سکوت غریبانهی اتاق،
با فریادی رفیع بر خود؛
تا که شاید،
به خود بیاید این جان بیروح و خوابآلود.
ایستاده مقابل آیینهای ترک خورده،
با چهرهای همانند دلقک سیرک!
با این عظمت دلقکوار هم اما؛
به خنده در نمیآید.
با دقت بیشتری مینگرد،
گریهاش میگیرد،
چون با یک چشم هم میشود نقش دردآلود زندگی را در آیینه دید؛
آرام، سنگین، مبهوت...
پشت بر آیینه شاید؛
کمی از درد و آلودگی زندگی کم شود؟
بر میگردد...
اینبار صدایی را استماع میکند!
به گُمانش چیزی در وجودش شکسته است؛
شاید بغضی به قدمت تمام تنهاییهاست،
و آوای آهی به امید پرواز!
پروازی به سوی رهایی،
رهایی از این منجلاب و زندگی چرکین.
بازهم نگاهش به خودش میاُفتد؛
اینبار در آیینه تصویر دلقکی را میبیند، که میخندد.***
سخن نویسنده:
سلام دوستان.
یه توضیح کوتاه بدم راجعبه این مینی فیک...
اول از همه براتون یه مقدمه گذاشتم تا یه درک کوچیکی داشته باشید. یعنی منظور داستان رو بگیرید.
برای فهمیدن تمام ماجرای این رمان باید تا آخرش بخونید. به زمانهای داخلش دقت کنید، چون بر خلاف سریع گذشتنش، زمانها هم به جلو میره و من به صورت کلی نوشتم و دیگه جزئیات رو وارد داستان نکردم. با خودم گفتم ممکنه خسته کننده بشه. برای همین بهش میگم مینی فیک!
اگه از خون و خشونت هم خوشتون نمیاد، نخونید. ❌
این رمان رو من چند سال پیش نوشتم اما الان با یسری تغییرات برگشتم.
امیدوارم حمایتتون رو با ووت و فالو کردن واتپد نشون بدین.
ممنون از همه.
YOU ARE READING
IN RED
Random[ اتمام یافته.] WRITER: UNKNOWN NAME: IN RED COUPLE: VKOOK, YOONMIN GENRE: PSYCHOLOGY, CRIMINAL, SMUT «در دنیای من رجوع کن؛ بگذار بیتردید تنها صدای قدمهایت در جهانم به گوش رِسد! اجازه نده دنیای من تهی از تو باشد که هیچ کسی کوچه پس کوچه شهر مرا نمی...