کلافه و مضطرب سمت آشپزخونه رفت
صدای هیونگاش ازونجا میومد
نامجون با دیدن چهره رنگ پریدش اخم کرد
"چیزی شده تهیونگ؟ "
چشماشو محکم روی هم فشار داد
"..جونگ...کوک ..اون ..نمی...."
قبل از اینکه حرفشو کامل کنه جیمین به سرعت کنارش زد و سمت اتاق دوید
پشت سرش همه تقریبا به اتاق حمله کردن
جیمین با دیدن پهلوی جونگ کوک هین بلندی کشید
شوگا با خشم سمت تهیونگه مبهوت پرید و ناخونای بلندشو دور گلوش فشار داد
"تو چه غلطی کردی؟"
بکهیون داد زد
"ولش کن تقصیر اون نیست"
چشمای شوگا رنگ طلایی گرفت ...نامجون سعی کرد دستشو کنار بزنه اما آلفای نگران هیچی نمیفهمید!
"خودتم میدونی اگه بخاد میتونه پرتت کنه وسط جنگل پس دستتو بکش تا بفهمیم چه اتفاقی افتاده هیونگ!"
جیمین دستاشو دور کمر آلفاش حلقه کرد تا ارومش کنه
"رایحه خشمت خفم کرد یونگ! اروم باش"چانیول موشکافانه به رگه های طلایی و سیاهی که روی پهلوی جونگ کوک میدرخشیدن خیره شد
با احتیاط انگشتشو روی اونها کشید
"اینا نه طلسمن ...نه نفرین "
رو بروی نگاه گیج افراد پشت سرش ایستاد
"جونگ کوک یه برگزیده اس"**************
عصبی توی اتاقش قدم میزد
در اتاقش باز شد و یوجین با لبخند وارد شد
"توی لعنتی بلد نیستی در بزنی؟ "
لبخند مرد کم کم ماسید و با نگاه سرد و تاریکش سمت رجینا قدم برداشت
"تو
دختر کوچولوی وحشی..
وسرکش!
بهت گفتم به اونا نزدیک نشو و تو رفتی دنبالشون و سعی کردی بهشون اسیب بزنی؟
"انگشتشو روی گردن دخترک عصبی کشید و تا ترقوه اشو لمس کرد
"یه همسر لجباز قراره نصیبم شه؟"
نگاه عصبیشو از یوجین گرفت و پوزخند زد
"هیچ ازدواجی قرار نیست اتفاق بیفته یوجین...فقط سعی کن زودتر کارتو با اون پسر بچه تموم کنی""زیادی ازش متنفری یا زیادی عاشق تهیونگی؟"
لیوان شامپاینی رو که دختر به سرعت سمتش پرت کرد و رو هوا گرفت
و ابروشو با لبخند بزرگی بالا انداخت
یه قلوپ از شامپاینی که حتی یک قطرش روی زمین نریخته بود نوشید
"قبول کن اون پسر بچه!
از تو جذاب تره
رجی"******************
جونگ کوک با احساس سرو صدای اطرافش بیدار شد
بیحال به هیونگاش که بالای سرش نشسته بودن نگاه کرد
پس تهیونگ کجا بود؟
بکهیون که متوجه بیدار شدنش شده بود لبخند بزرگی زد
"چشم آبیه قشنگم بیدار شد"
جیمین بسرعت خودشو روی جونگ کوک گیج انداخت
"یاااااا خرگوش زشت حالت خوبهههه"
جین اسپنگ محکمی ب باسن قلمبه شده جیمین زد
"هی فاکمین از روش بلند شو خفش کردی"
دندون نیش امگا بیرون خزید
و سمت جین خیز برداشت
"اسممو درست بگووووو کیم سوپجین "
"سوپ جیییین عمته دیکهدددددد"
چشمای جونگ کوک و بقیه به گشاد ترین حد خودش رسیده بود
چانیول سری به نشونه تاسف برای دو آلفای بیچاره کنارش تکون داد
جونگ کوک بالاخره دست از سکوت کشید
"چان هیونگ ...ته کجاست ؟ شماها چرا دورم اتراق کردین؟"
بکهیون نگاهی به همه انداخت و بعدش دستای جونگکوکو مهربانانه فشار داد
"نگران نشو خرگوشک اون جفت احمقت دو روزه لب به هیچی نزده
چون بیهوش بودی"
تیکه اول جمله بکهیون انقدر براش روشن شد که توجهی به اینکه گفتن بیهوش بوده نکرد
پتوی روی تختشو با عجله کنار زد
"کجاست"

KAMU SEDANG MEMBACA
Blue Side
Vampirبعد از نبرد خون آشام های اصیل و دورگه های تازه تبدیل شده چی میشه اگر کودکی متولد بشه که حاصل عشق بازی از دوفرد این طایفه اس کودکی گمشده ...با چشمان آبی💙 ژانر:سوپرنچرال،رومنس،اسمات کاپل:ویکوک^یونمین^نامجین