part9

421 69 11
                                    

زمان حال_فرانسه-پاریس
یقه های کتشو با اطمینان مرتب کرد و لبخند معروفش رو گوشه لبش نشوند سرشو بالا گرفت و با قدرت سمت اتاق بالایی عمارت قدم برداشت

با شنیدن اجازه ورود اهسته وارد اتاق شد و بوی شدید خون رو نادیده گرفت
_دوباره اینطرفا پیدات شده ! بعد از سالها؟
پوزخند سردی روی لبهای بی رنگش نشست
_از عمارت کیم یه خبرایی شنیدم

پایه صندلی چرخید و لبخند کثیفش توی دید قرار گرفت
_نگو که بالاخره اون گنجینه کوچولو رو پیدا کردن!
گوشه لبش بالا رفت
_گنجینه ات الان جفت کیم تهیونگه
و میدونی گول زدن کسی که سالها پیش ازت کینه به دل گرفته به این راحتیا نیست
هنوزم گرمای اتیش خشم نگاهش یادمه !

اخماش تو هم رفت
_زیاد حرف نزن و رجینارو به عمارتم دعوت کن باید یه برنامه درست و حسابی بچینیم

*******************
مدت ها کنار پنجره ایستاده بود به پسرک روی تخت خیره بود
نمیتونست از روش چشم برداره
اون کبودی رو گردنش تو روشنایی روز زیباتر میدرخشید
زبونشو بی اراده رو لبهاش کشید
اون کبودی جاهای دیگه بدنش چطور دیده میشد؟
دکمه های لباسشو بستو از پنجره پایین پرید
نیاز به پیاده روی صبحگاهی داشت

jk pov:
با گرم شدن صورتم کلافه چشمامو باز کردم
خورشید بیریخت!
مگه خونه خون آشاما تاریک نیست؟
این چه وضعشه اخه

با یاد اوری دیشب سیخ نشستم و با چشمای گرد شده به آینه روبه روی تخت نگاه کردم
گردنم کبود بود
لبمو به دندون گرفتم حس خوبی زیر دلم غلتید
احساسی که وقتی تهیونگ روی بدنم خزید
داشتم ...

دلم میخاد دوباره داشته باشمش..؟
با شنیدن صدای بلندی از پنجره هین بلندی کشیدم و به پشت از روی تخت افتادم
صدای هول کرده تهیونگ باعث شد نیشم باز شه
_خدای من جونگکوک خوبی؟
با سرعت خودشو کنارم رسوند
سعی کردم نخندم ولی نشد
متعجب نگاهم کرد
_احتمالا ضربه به سر انقدر سریع عمل میکنه بیب؟

با شنیدن کلمه بیب و یاداوری دوباره دیشب خجالت زده گلومو صاف کردم و ایستادم
_عامم من خوبم ...تو کجا بودی.. ینی چرا از پنجره اومدی ؟

روبروم ایستاد و دستشو روی موهام گذاشت
_میرم پیاده روی ...تمام شب بیدار بودن خسته کنندست!
آب دهنمو قورت دادم ...انگشتاش توی موهام لغزید و اروم نوازششون کرد
خیره نگاهم کرد و لبخند زد
_موهات خیلی نرمه

چشمامو با مکث دزدیدم 
_میدونم نمیشه اما سعی کن شبا بخوابی ..حداقل چشماتو ببند آرامش میگیری
دستش پایین تر اومد و روی گردنم قرار گرفت
اون میخاد منو دیوونه کنه؟
چرا دلم میخاد بپرم بقلش و کاریو که نباید و انجام بدم

_امتحانش میکنم
بی حواس لب زدم_ها؟
خندشو جمع کرد و دستشو عقب کشید
_خوابیدنو! امتحانش میکنم...کنارتو

Blue SideOnde histórias criam vida. Descubra agora