+چانیول!
با دیدن دوستش با خوشحالی توی جاش بالا پرید و مسیر باقی مونده تا رستوران رو دویید.
با لبخند عمیقی روی کول چان که وارد مغازه شده بود پرید و دستش رو از پشت دور گردنش حلقه کرد.
وقتی بالاخره پایین اومد ضربه ی آرومی به بازوش زد و سعی کرد خودش رو دلخور نشون بده.
+چرا دیروز نیومدی ها؟ همه کارات افتاده بود گردنم! کمرم نصف شد. حتی جواب تماسامم ندادی. میخواستم بیام دم در خونت!
چانیول بی اینکه حرفی بزنه لباسش رو عوض کرد و از کیونگسو دور شد.
+یا پارک چانیول! دارم باهات حرف میزنم!
_معذرت میخوام. دیروز یکم حالم خوب نبود.
کیونگسو با لحن بی تفاوت چان لب هاش رو داخل دهنش کشید و با صدای آرومی گفت: به خاطر پسری که دو روز پیش باهاش رفتی سرقرار؟
توجه چان جلب شد و نگاهی به کیونگسو انداخت.
+من که بهت گفتم عیبی نداره چانیول! طبیعی بود که با دیدنش یاد بکهیون بیوفتی. من مطمئنم دفعه ی دیگه که سرقرار بری همچین چیزی پیش نمیاد.
_همین؟
+چی؟
_همین کیونگسو؟
+خب...آره! نباید ذهنتو درگیر یه غریبه کنی. به هرحال فقط یه بار همو دیده بودین.
_فقط...همینو داری که درباره اون شب بگی؟ اون پسره تنها چیزیه که من میتونم به خاطرش ناراحت باشم؟
کیونگسو با شنیدن لحن غمگین چانیول با گیجی قدمی به جلو برداشت.
+من...من کار اشتباهی کردم؟ اونشب حرف بدی بهت زدم چانیول؟
نگاه چانیول عمیقا رنگ ناامیدی گرفت.
نگاهش رو از کیونگسو برداشت و به طرف تی گوشه ی دیوار رفت تا با تمیزکاری خودش رو سرگرم کنه.
_عیبی نداره. مهم نیست.
*****
کیونگسو مطمئن بود گند بزرگی زده. انقدر بزرگ که باعث شده بود چانیول حتی نخواد کل روز رو بهش نگاه کنه.
هر دقیقه ای که فرصت میکرد پیشش میرفت تا با شوخی ها یا گاهی وقتا حرف های جدیش حواسش رو پرت کنه اما انگار چان هربار بیشتر از عصبانی و ناراحت میشد و ازش دوری میکرد.
وقتی بالاخره سرشون یکم خلوت شد کیونگسو برای بار هزار توی روز به طرف چانیول که با گوشیش سرگرم بود رفت.
+چانیول...؟
با بالا اومد نگاه چان کمی توی جاش تاب خورد و بعد از گاز آرومی که از لب بالاش گرفت سوالش رو پرسید.
+ببین میدونم سوال درستی نیست ولی...تو بهم میگی که چیکار کردم؟ من...واقعا چیزی یادم نمیاد.
YOU ARE READING
I LOVE YOU 🍲
RomanceFiction: I Love You (First Season)(کامل شده) Couple: Kaisoo Genre: Romance, Drama Writer: Honey Bee Description: جونگین تبدیل به مشتری هرروزه ی یه رستوران کوچیک شده که اتفاقا روی پیشخدمتش هم کراش زده... اما حتی فکر به اینکه بخواد به علاقش اعتراف بکن...