باز هم روی همون تخت و همون حالت بی حال افتاده بود. سقف سفید که زنده بودنش رو به رخ بی روحش میکشید .
چقدر عوض شده بود.تازه متوجه شد چه اتفاقی براش افتاده ، اون مثل یه روانی میخواست خودکشی کنه ؟
هق هق بی صدایی از بین لب هایش فرار کرد . نابودی سلامتیش واضحا به چشم میخورد .
_چرا نزاشتید بمیرم؟؟؟_اروم دستش رو بالا اورد و به باند خونی شده روی انگشت هاش خیره شد ، همین بود، تکرار روند تکراری زندگیش
زندگی که دیگه خوشحالیش از وجود اب توی عطارد غیر ممکن تر جلوه میکرد .
در اتاق باز شد و لی همراه جونگده وارد اتاق شدن ، چشم هر دو از دیدن چشم های باز کیونگ برقی از خوشحالی زد برقی که کیونگ ازش متنفر بود .
_چرا خوشحالن؟_
_اینقدر از بدبختی من احساس رضایت میکنن؟_شاید تمام افراد محدود عمارتی که از زنده بودنش اگاه بودن همین حس رضایت به دردهاش رو داشتن ، رضایتی کشنده برای پسرک اسیب دیده
لی با قدم های بلند خودش رو به پسر رسوند و با اضطراب بهش نگاه کرد : هعی کیونگسو خوبی ؟ سر گیجه داری ؟کیونگ اروم سرش رو تکون داد که با همون حرکت درد شدیدی توی کل بدنش احساس کرد ، دهنش به ناله بی صدایی باز شد .
لی تازه یادش اومد که پسر نمیتونه صحبت کنه و از این بی احتیاطیش خودش رو به باد فحش کشید و البته اینکه دلیل بخشی از این ناتوانی کیونگ بود عذاب وجدان داشت خفش میکرد.
_متاسفم کیونگسو ، نباید تکون بخوری . متاسفم ...
و کلمه اخر برای همه مشخص بود که برای فراموشیش نیست بلکه چیز دیگه ای هست.کیونگ با زور لبخند زد و چشم هاش رو به ارومی باز بسته کرد تا بفهمونه مشکلی نداره.
اون خیلی وقت پیش دکتر جوون رو بخشیده بود درست همون موقعی که برق پشیمونی رو تو چشم های کشیده اش دید . اونهم یه قربانی مثل خودش بود مثل جونگده و خیلی های دیگه که حالا زنده نبودن .و اینکه کی وقت محو شدن خودش می ترسید و نگرانش میکرد و از طرفی برای رسیدن اونروز و تموم شدن همه چیز هیجان زده هم بود . البته قبلش دوست داشت برای اخرین بار دونسنگش و چان رو ببینه و کای...
اهی از یاد اوری پسر قد بلند کشید ، دلش خیلی برای شیطونی کردنش تنگ شده بود ، حتی حاضر بود برگرده به روزایی که بهش بی محلی میکرد .
نمیدونست حالا که نمیتونه حرف بزنه اون هنوز قبولش کنه ؟خیلی ها به خاطر این موضوع بهش اشغال میگفتن یعنی اونهم این نظر رو داشت ؟
به ناگه به دوسال قبل پرت شد روزی که صداش رو از دست داد.فلش بک
_کارتو درست انجام دادی ؟
+بله رئیس تار های صوتیش به طور کامل برداشته شدن و دیگه هیچ صدایی نخواهد داشت .
_کارت رو خوب انجام دادی ، یه بار دیگه بهم ثابت کردی که اعتمادم بهت الکی نیست.
+ممنون ، نطر لطفتونه
YOU ARE READING
skyfall season2
Fanfictionنمیبینمشون ... کجان ؟ تنهام گذاشتن ، بازم تنها موندم . یعنی چون نمیتونم حرف بزنم رفتن؟ یا شایدم منتظرن من صداشون کنم که برگردن ولی اخه من که نمیتونم چیزی بگم پس چرا به قولشون عمل نکردن و پیشم نموندن Couples : chanbaek , kaisoo , hunhan Genre: a...