part 13 _happy_

79 20 7
                                    

تکون ارومی به خودش داد و اروم چشم هاش رو باز کرد ، حتی یادش نمی اومد کی خوابش برده البته با نوازش ها و اغوش گرم کای عجیب میبود اگه خوابش نمیبرد .

با به یاد اوردن کای لبخندی زد و روی تخت نشست ولی کسی داخل اتاق نبود . هنوزم توی اتاق بک و چان بودن .
ازشون ممنون بود که بهشون این اجازه رو دادن که رفع دلتنگی بکنن.

درحالی که خمیازه میکشید به سمت حموم رفت تا با یه حموم بعد خواب سرحال بشه . لباس های بک روی مبل چیده شده بود پس معلوم بود صبح به اونها سر زدن .

بلاخره بعد نیم ساعت اماده اماده برای بیرون رفتن بود .

در اتاق رو اروم باز کرد و بیرون رو نگاه کرد ، افراد کمی اونجا بودن ولی همونها هم با دیدنش لبخند زدن : هی کیونگسویا بلند شدی؟ برو کافه تریا دوستات اونجان .

یکی از افراد با لبخند بهش خبر داد.
کیونگسو هم لبخند زنان سری تکون داد و به سمت کافه تریا رفت .

از دور هم هیکل اون سه رو تشخیص داد با دو خودش رو بهشون رسوند و از پشت محکم به چان چسبید .

هر سه با تعجب و بعد لبخند بهش نگاه انداختن : هعی کیونگسو بیدار شدی بیا بشین یه چیزی بخور

با سر تایید کرد و با گذاشتن بوسه ارومی روی گونه بک کنار کای نشست .
مرد لحظه ای تردید نکرد و دستش رو دور کمر کیونگ انداخت : چی میخوری کیونگی ؟

کیونگ منو کوچیک رو نگاه کرد و سوپ ساده ای رو نشون داد .
بک: میرم برات میارم !

صبحونه اشون توی ارامش و قشنگی صرف شد ، با حرف های چانیول و بکهیون و صدای بم کای زیر گوشش .

لبخند قشنگی رو لبهای قلبیش توجه همه رو به خودش جلب کرده بود و باعث میشد اونها هم خوشحال باشن .
توی اغوش کای غرق شده باعث میشد هیچ فکر مسخره ای به سرش نزنه .

کسی که اینجوری لحظه ای رهاش نمیکرد نمیتونست بهش اسیب برسونه درسته؟
همین برای افزایش عمق لبخند و شادیش بیشتر از کافی بود !

نوازش های اروم کای روی پهلوش میتونست تمام خستگی هاشو اروم بکنه ، به این میگن خانواده نه؟
اینکه داخل اغوششون اروم بگیری مثل کای
یا فقط بهت لبخند بزنن و شادی رو پیدا کنی درست مثل چانیول و بک

باید از این خانواده محافظت میکرد ، نمیتونست الان تسلیم بشه میتونست روزای زیباتری با ارامش خاطر کنارشون بگذرونه .

همون لحظه تصمیم گرفت ، اون کریس رو شکست میداد!

__________________________________________

_ما بردیمممم
صدای فریاد بکهیون و چانیول هم زمان بلند شد و کارت های پاسورشون رو روی زمین پرت کردن .
این سومین دستی بود که داشتن میبردن

skyfall season2Where stories live. Discover now