_پس شما اشغال ها چه غلطی میکردینننن؟؟
با فریاد خشمگین رئیس وو هر دو نوچه های ترسیده اش از جا پریدن+رئیس ما ... فرد مشکوکی رو ندیدیم ... حتی دوربین ها هم چیزی نشون ندادن البته با سوختن اتاق صاحب بار ... همه چیز خاموش شده بود و...
کریس با عصبانیت لگدی به تخت سینه مرد زد : خفه شو احمق ... اون بار و رئیسش برن به درک ... اون لعنتی ها مدارک رو هم از بین بردن
مرد دیگری با صدای ضعیف گفت: رئیس شاید اون یه تصادف باشه ... یه سیگار یا همچین چیزی
کریس با پوزخند ترسناکش نزدیک تر اومد و زانو زد نوچه اش هنوز با پایین انداختن سرش میخواست صورتش رو مخفی کنه ، چنگی به موهاش انداخت و باعث شد چهره مرد در هم بره: خوب بهم بگو ... تو یه هفته لعنتی دو تا بار و دوتا انبار محموله از دست دادیم و این ها همشون یه تصادف بودههههاخرین کلمه رو فریاد زد و چاقواش رو با حرص به شکم مرد زانو زده کوبید ، خشمش نمیخوابید چندین از دیگه هم کارش رو تکرار کرد تا جسم غرق خون زیر پاش افتاد
با غیض سمت مرد دیگری که با چشم های گشاد نگاهش میکرد رفت ، ترس رو به وضوح توی چشم هاش میدید ، حالا چاقو زیر گلوی اون بود : تو ... تو یه هفته وقت داری تا اونا رو پیدا کنی وگرنه ... وگرنه جوری تیکه تیکه میکنمت و میفروشمت که از روی دی ان ای هم شناسایی نشی ... گرفتییییی؟
با فریاد اخرش کنی گلوی مرد رو خراشید
+بل...بله
کریس چاقو رو زمین انداخت :گمشو
مرد که منتظر همون کلمه بود بیرون دویید و فرار کرد
کریس به عکس کوچیک مادرش که اون رو در اغوش داشت نگاه انداخت : هر کی باهام مخالفت کنه میکشم ... مادر نمیزارم فقط تو باشی که درد کشیده ... همه مردم باید دردی که کشیدی رو بکشن ... همشون!________________________________________
برگه هارو جلوی ار ام انداخت : بیا اینم مدرک که نشون میده بی عرضه نیستم
مرد با تعجب نگاهش کرد : چین اینا؟
وی شونه بالا انداخت و بیشتر سرش رو تو گوشیش کرد ، میخواست خودش رو کول نشون بده ولی از درون داشت میمرد تا ار ام ازش تعریف کنه ، ار ام نگاهی به شوگا که با سرش به برگه ها اشاره میکرد خیره شدشوگا زمزمه کرد : بازش کن تا ببینی که این پسر همچین هم احمق نیست
وی چشم هایش گشاد شد : هیونگگگگگگ
شوگا چشم غره ای رفت : سرم داد نزن بچه مگه دروغ میگم ؟وی پوفی کشید : نامجون شی نمیخوای بازش کنی ... خشک شد کمرم
ار ام با مکث برگه اول رو برداشت انتظار بارکد داشت تا بتونه اطلاعاتش رو بگیره ولی چیزی نبود و این یعنی هیچ جایی ثبت نشده بودن و این مشکوکش میکرد مگه اونها چی بودن؟پوشه رو باز کرد ، اول یک سری سند ملک و املاک های صاحب بار دور منطقه خودش بود ، با اخمی ناشی از تمرکز ورق زد و با دیدن محتوای بعدی چشم هایش گشاد شد ، تمام اون املاک پر از محموله بودن ، از مواد گرفته تا ادم و اعضای بدن .
YOU ARE READING
skyfall season2
Fanfictionنمیبینمشون ... کجان ؟ تنهام گذاشتن ، بازم تنها موندم . یعنی چون نمیتونم حرف بزنم رفتن؟ یا شایدم منتظرن من صداشون کنم که برگردن ولی اخه من که نمیتونم چیزی بگم پس چرا به قولشون عمل نکردن و پیشم نموندن Couples : chanbaek , kaisoo , hunhan Genre: a...