با انگشت هاش روی میز ریتم گرفته بود و با اخم ترسناکش پسرک کز کرده روی تخت رو نگاه میکرد ، سعی داشت خودش رو اروم کنه وگرنه هم اون پسر هم هر کسی که زیر دستش میافتاد رو میکشت .
هنوز نمیدونست چه کسی بین زیر دستاش جاسوس اون مردک ژاپنیه!دوست داشت بره اون مرد رو زیر دست و پاش بگیره و بکشتش ، ولی متاسفانه الان رسانه ها سمت اون و کارهاش بودن و هر اتفاقی میتونست تموم شدن تمام تلاش هاش باشه .
مشتش رو روی میز کوبید و باعث شد کیونگ دست هاش رو با ترس بیشتر دور پاهاش بپیچه ، میدونست رئیس دیوونش حتما تمام اعصاب خوردی هاش رو سر اون خالی میکنه حالا سعی داشت با کمتر تو چشمش اومدن خودش رو محافظت کنه .
دوست داشت فرار کنه ولی نمیتونست ، کجا میرفت؟
جایی نداشت ، سرش رو روی زانوش گذاشت و سعی کرد چشم هاش رو برای ثانیه ای ببنده .کریس با خشم از روی صندلی بلند شد و نقشه میریخت تا چجوری خودش رو تبرئه کنه خوب اون واقعا محکوم نشده بود بلکه فقط یه شک براشون بوده، باید ساده اما اثر گذار عمل میکرد ، با نرسیدن چیزی به ذهنش دیگه سطح تحمل عصبانیتش روی اخرین درجه بود میدونست چند ثانیه بیشتر تا کامل قاطی کردنش وقت نیست ، باید از اون پسر دور میشد ، نباید الان میکشتش باید ازش به عنوان یه مهره طلایی در برابر برادرش و دیگران استفاده میکرد.
گوشیش رو از روی میز کش رفت : جونگده بیا این جنازه رو ببر یه مدت پیش خودت نگهش دار ، قسم میخورم اگه فرار کنه به بدترین شکل خودتو و خانوادتو تیکه تیکه کنم
بدون اینکه به جونگده وقتی بده گوشی رو قطع کرد و به پسر روی تخت غرید: گمشو حاضر شو تا یه مدت پیش جونگده ای تا من بگم برگردید فهمیدی؟
کیونگسو با ذوقی که ناگهانی تو دلش انداخته شد بلند شد و با حفض ظاهر مثلا ترسیدش توی اتاقش دویید .
با بسته شدن در با ذوق بالا پایین پرید و فریاد بی صدایی زد ، با لبخند گشادش پیش لباساش که اصلا نپوشیده بودشون رفت و همرو تو کوله اش چپوند ، این سری میدونست باید چی کار کنه تا بیشتر بهش خوش بگذره ، پس دوست نداشت ثانیه ای معطل کنه .
دوربین های مختلف که داشتشون رو هم تو جیبش گداشت تا به ار ام و سازمان تحویل بده.
در اتاقش با تقه ی ارومی باز شد و چهره همیشه جدی جونگده ظاهر شد ، کیونگسو لبخند گنده اش رو جمع کردو با سر به زیری و اخم ظاهری به بیرون اتاق رفت ، کریس سمتشون برگشت و با اخم و خشم موهای کیونگ رو گرفت : از کنار جونگده تکون نمیخوری فهمیدی؟ وگرنه پیدات میکنم و اون موقعست ارزو میکنی که ای کاش زود تر از اینا میمردی!
با گرفتن تایید از پسر محکم موهاش رو رها کرد وپشت میزش نشست و سیگاری گوشه ی لبش گذاشت: گمشید!
YOU ARE READING
skyfall season2
Fanfictionنمیبینمشون ... کجان ؟ تنهام گذاشتن ، بازم تنها موندم . یعنی چون نمیتونم حرف بزنم رفتن؟ یا شایدم منتظرن من صداشون کنم که برگردن ولی اخه من که نمیتونم چیزی بگم پس چرا به قولشون عمل نکردن و پیشم نموندن Couples : chanbaek , kaisoo , hunhan Genre: a...