جیا وقتی با حس گشنگی به خودش اومد به ساعت نگاه کرد و با دیدن 11 امیدش به زود اومدن جونگ کوک کمتر شد. به سمت اشپزخونه رفت تا برای خودش چیزی اماده کنه از اونجایی که جونگ کوک گفته بود منتظرش نمونه. جونگ کوک از اون طرف بعد از روز کاری شلوغی که داشت بالاخره خودش رو به ماشینش رسوند با اینکه احتمال میداد جیا خوابیده ولی به امید دیدنش لبخند به صورتش راه پیدا کرده بود. حس بدی بهش دست میداد اگه جیا تا الان منتظرش مونده باشه. بعد از اینکه امروز به همه اعلام کرده بود ازدواج کرده و جیا رو معرفی کرده بود؛خیلی ها بهش تبریک گفته بودن و همینطور سوالهای زیادی که ازش پرسیده بودن. میدونست مادرش به زودی خبردار میشه و دعوای نسبتا بزرگی رو در پیش داره
ولی ارزشش رو داشت که با این کار لبخند جیا رو دید
تا وقتی خودش در کنارش بود , مادرش نمیتونست کاری کنه. مدتی از دستش عصبی میشد و به مرور بهتر ولی ملاقاتش با کسی که فکرش رو نمیکرد رو اصلا نمیخواست حتی به یاد بیاره. امیدوار بود تمام حرفای اون مرد الکی باشه ولی... تا جونگ کوک به خونه برسه از نیمه شب گذشته بود ماشینش رو پارک کرد و به سمت ورودی رفت تمام تلاشش رو میکرد تا سروصدایی ایجاد نکنه ولی به محض ورودش صدای تلوزیون رو میشنید و با جلوتر رفتن چراغ روشن هال
رو دید اتوماتیک وار جلوتر رفت و با دیدن جیایی که روی مبل خوابیده بود متوقف شد.
جیا خودش رو بغل کرده بود و انگار سردش بود._دیوونه
خندید و به سمتش رفت. جلوی مبل زانو زد و گونه اش رو نوازش کرد که باعث شد جیا سریع چشماش رو باز کنه. با صدای خواب الودش زمزمه کرد
+اومدی
جونگ کوک سرش رو تکون داد
_چرا نرفتی تو اتاقت بخوابی؟میخوای مریض شی؟
جونگ کوک از جاش بلند شد و جایی نزدیک جیا نشست.
+منتظر تو بودم
چرا اینکه کسی منتظرت باشه انقدر حس خوبیه؟
جونگ کوک لمس گونه هاش رو ادامه داد که باعث شد جیا سرخ بشه._بیا امیدوار باشیم که حداقل چیزی خوردی...چون در غیر این صورت جئون جونگ کوک عصبی میشه خانوم جئون.
جیا خندید.جونگ کوک وقتی اینجوری صحبت میکرد کیوت میشد. حس عجیبی داشت ولی انگار اون میدونست تا چجوری باعث بشه جیا حس شرمزدگی بکنه.
+شام خوردم
_خوبه
گفت و دست جیا رو گرفت تا از جاش بلند شه. اولین کاری که قبل شروع بوسه شون بود نگاه کردن به چشم هاش بود. نیازی نبود تا دوباره درمورد تصمیمش فکر کنه. جونگ کوک با فهمیدن قرار گرفتن دست های جیا دور گردنش برای نزدیکتر کردنش خندید و از همکاریش خوشحال شد جونگ کوک کمی بین خودشون فاصله انداخت.
_ چرا انقدر زیبایی؟
جیا آروم خندید و لبش رو گاز گرفت. این جمله ای بود که خیلی اوقات مادرش میگفت ولی با حسی کاملا متفاوت با الان شنیدنش. دوست داشت فریاد بزنه و پرواز کنه. خنده دار بود که حسشون روز به روز قوی تر میشد.

ESTÁS LEYENDO
Silent pleasure ( Translation Ver ) لذت خاموش
Romance❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤ نام فیک : Silent Pleasure 🖤لذت خاموش🖤 ترجمه شده نویسنده :J_Marchel ( StupidButCute00 ) #دختر-پسری رومنس _ هپی اند _درام jungkook & jia ❤ 3 #boyxgirl🔥 2 #Jungkook🔥 #6بنگتن 🔥 روز های آپ هر هفته دوشنبه و جمعه ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤ (از...