Dancer on the bridge13 جیزز ایز واچینگ 📿🔞🔞🔞

149 19 14
                                    

مارتین هیچ حرکتی نکرد فقط به یه نقطه خیره بود و وقتی بوسه های بن عمیق تر شد ناخداگاه پلکاش روی هم افتاد
دستای بن همزمان که لباش بوسه هارو عمیق تر میکرد ، سعی داشت دکمه های پیراهن مارتین رو باز کنه ، اما وقتی باز کردنه دکمه هاش زیادی طول کشید بن گازی از لبای مارتین گرفت و پیراهنشو توی تنش پاره کرد ، مارتین خواست اعتراض کنه اما بن بهش مهلت نداد
بازوهاشو دور پهلو و کمر مارتین حلقه کرد و توی بغل خودش بالا کشیدش ، از دالان فاصله گرفت و مارتین رو که به پیراهنش چنگ زده بو تا نیوفته روی همون زیر انداز پارچه ایی که مارتین براش آورده بود خوابوند
حالا دیگه لازم نبود بدنشو دید بزنه یا حتی تصور کنه چون الان جلوی چشماش بود
روش خیمه زد و سرشو توی گردن مارتین برد ، کیس مارک هاشو از همون جا شروع کرد ،طوری انجامش میداد که انگار میخواد اون مارک ها برای همیشه روی تن مارتین بمونه
انگار داشت رد مالکیت به جا میزاشت و اهمیتی نمیداد ناله های مارتین از درده ، اون از این که پوست سفید مارتین رو با مارک هاش نقاشی کنه لذت میبرد
وقتی مطمعن شد نقطه سفیدی روی گردن و ترقوه هاش باقی نزاشته
بوسه هاشو روی قفسه سینه مارتین ادامه داد ، پیراهن خودشم در آورد و یه گوشه انداخت
دوباره مشغول بوسیدنش شد ، انگار میخواست انقدر این کارو انجام بده که رد بوسه هاشم مثل کیس مارکاش روی تمام تن مارتین بمونه
و از دیدنه لرزیدن یا حتی تکون خوردنای مارتین زیرش لذت ببره
ولی سفت تر شدنه یه چیزی توی شلوار مهلت اینو بهش نمیداد که بیشتر از اون ادامه بده
خودشو از شر شلوارش خلاص کرد و با وجود این که میدونست مارتین داره از خجالت آب میشه اما به کارش ادامه داد
وقتی تمام لباس هاشو از تنش در آورد مجبورش کرد توی بغلش بشینه ، مارتین با خجالت پاهاشو دو طرف پهلوهای بن گذاشت ، دستاشو روی قفسه سینش ستون کرد و روی شکمش نشست و درحالی که لباشو انقدر گاز گرفته بود که نزدیک بود خون بیاد به چشمای بن نگاه کرد
بن بازوهاشو دور مارتین حلقه کرد سرمارتین رو به قفسه سینه خودش چسبوند و آروم موهاشو نوازش کرد ، مطمعناً قرار بود خیلی درد داشته باشه ولی بن فقط گفت : یه خورده درد داره
و انگار موفق شده بود مارتینو گول بزنه ، پس از فرصت استفاده کرد و عضوشو یه دفعه وارد مارتین کرد ، این کارش باعث شد مارتین جیغ دردناکی بکشه ، اشکاش بی اختیار تمام صورتشو خیس کرد ، و با صدای لرزون و دستایی که انقدر به شونه بن چنگ زده بود که زخمیش کرده بود گفت : در...دروغ گو ....ازت ...متنفرم ..
بن روی موهای مارتینو بوسید و همزمان که آروم سعی میکرد داخلش حرکت کنه گفت : ببخشید ...
و بعد روی شونه مارتینو بوسید و درحالی که آروم ظربه هاشو محکم تر میکرد کمر مارتینو نوازش کرد تا از دردش کمتر کنه
بعد از چندتا ظربه مارتین کم کم بهش عادت کرد و ناله هاش دیگه از روی درد نبود
و این باعث شد بن با احتیاط کمتری کارشو انجام بده
ناله های مارتین باعث میشد قدرت فکر کردنشو از دست بده و البته این که اون بیش از حد توی رابطه هات بودم بی تاثیر نبود ، چون برخلاف چهره معصومش ، زیر بن حسابی یه بچ کوچولو شده بود
ظربه های بن حالا محکم و عمیق شده بود و همین کافی بود تا جفتشون همزمان کام بشن
بن مارتین رو توی بغلش نگه داشت و اجازه نداد ازش فاصله بگیره و با صدایی که حالا دورگه شده بود کنار گوشش زمزمه کرد : دفعه بعدی که از رفتن حرف بزنی ، یه جوری به فاکت میدم که تا دو سه هفته نتونی رو پات وایسی
مارتین پیشونیشو به قفسه سینه بن چسبوند و گفت : همین الانم همین کارو کردی ....
و بن بی حرف فقط رد اشکی که روی صورتش خشک شده بودو بوسید و بازوهاشو محکم تر دور بدن ظریف مارتین حلقه کرداجازه داد چند دقیقه همون جوری بمونن و بعد
مارتینو بغل کرد و توی دریاچه کوچیک وسط اون بهشت مخفی بردش
هردوشون یه حموم حسابی لازم داشتن و چی بهتر از اون دریاچه
بن مارتینو توی بغل خودش نشونده بود و مثل بچه ها داشت حمومش میکرد و مارتین مدام راجب این که بوتش درد میکنه ، یا این که حالا چه جوری بدون لباس باید برگرده مزرعه غر میزد
وقتی هردوشون حموم کردن ، بن پیراهن خودشو تن مارتین کرد
و خودش روی زیر انداز دراز کشید درحالی که مارتین کنارش نشسته بود و بهش خیره بود
انگار جفتشون داشتن به یه چیز فکر میکردن ، به آینده ایی که بعد از این قرار بود داشته باشن
مارتین بدون این که دکمه های پیراهن رو ببنده روی بن دراز کشیده و مثه یه بچه بهش چسبید
دستاشو دورش حلقه کرد و لپشو به قفسه سینه بن چسبوند و اجازه داد بازوهای قوی بن دورش حلقه شه و دستاش با ملایمت موهای نم دارشو نوازش کنه

Dancer on the bridgeDonde viven las historias. Descúbrelo ahora