نقشه انتقام

2.4K 426 116
                                    

جونگکوک _ چجوری باید کینه رو از بین ببره؟

شوگا با همون خونسردی قبلش گفت _ قاتلشو بکشه ...

جیهوپ با حالت گنگ گفت _ مگه اونجوری به جهنم فرستاده نمیشه؟

شوگا شونه ای بالا انداخت _ واسه همینه که ما به کسایی که به قتل رسیدن فوری نمیریم بگیم ... و بعد باز خصمانه به جیمین و جونگکوک نگاه کرد

جیمین چند لحظه سکوت کرد و یهو گفت _ اگه نکشتش چی؟

همه منتظر نگاهش کردیم تا ادامه حرفش و بگه اونم سری تکون داد و توضیح داد_ میتونیم کینش و از یه راه دیگم کم کنیم مثل انتقام ...خوکی نمیریزیم فقط دست ریئسش و رو میکنیم .

حالا هممون به شوگا زل زدیم تا ببینیم جواب اون چیه ولی اون بی توجه به ما اول سرشو سمت جیهوپ برگردوند سریع بوسه ای روی لبش نشوند و بعد سرشو تکون داد و گفت _ ممکنه جواب بده .

جیمین _من یه فرشته عشق لعنتی ام حتی اگه در حال مرگ باشم با بوسیدن بالا سر من میتونین من و زنده کنین ... ولی قسم میخورم حتی اگه تو اون وضعم باشم حاضر نیستم تو بالا سرم جیهوپ و ببوسی -_-

شوگا _ تو فقط حسودی چون سینگلی ... و نکران نباش اگ تو اون وضع بودی با ارامش کامل روحتو میبرم بهشت . و پوزخندی زد .

اوکی ولی این وسط من تنها سلیطه جمعم بچ ...

رو به جیهوپ‌گفتم _ ولی قیافه تو واس من آشناست جایی ندیدمت؟

جیهوپ با لبخند درخشانش برگشت سمتم و گفت _ من توی یکی از فن ساینات بودم ..‌

یکم فک کردم ... با به یاد اوردنش با هیجان پریدم و گفتم _ عاره عاره توی فنساین گوانگجو موهات دقیقا این رنگی بود ...

جیهوپ با شوق وصف ناپذیری از روی پای شوگا پرید پایین و گفت _ تو ... تو من و یادته؟ جدا؟

با فروتنی گفتم _ معلومه که یادمه ... تو حتی واسم از مخلوط های خاصت اورده بودی کرانچی با اب خیارشور ... وااای هنوز مزش یادمه .

و جدا با به یاد اوردنش چشمام ملچ شد و اب دهنم راه افتاد.

جیهوپ اومد و چند سانتی متریم نشست و یکی از بازوهامو گرفت و با ذوق شروع به حرف زدن کرد .

منم با اشتیاق به حرفاش گوش دادم چون بعد چند وقت یکی که فنم باشه پیدا کرده بودم

یاد اوری روزهای قبلم و فنام حس خیلی خوبی بهم میداد ... البته اذیت کردن شوگا هم خیلی حال میداد😏

با حس دوباره درد به دستم نگاه کردم که دیدم شوگا انگشتش و برداشته و با چشمای مشکی و ترسناکش داره بهم علامت میده تمومش کنم

زبونمو تا ته واسش در آوردم بعد دستمو روی شکمم گذاشتم و سعی کردم تو همون حالت خودمو قوی نشون بدم ... جیهوپ با دیدن وستام و چشمای یکم جمع شنم و لبخندی که عمدا تابلو میکرد فیکه برگشت و به دستام نگاه کرد

با دیدن قطع شدن اتصال با چشمای عصبانی به شوگا زل زد ... وااااو مود عصبی جیهوپ چه ترسناکه ... یاوم باشه عصبیش نکنم ...

با برگشت انگشت شوگا رو دوستم برای جمع کردن لبخنوم نگاهی به اطراف کردم جیمین و جونگکوک با چشمای گشاد داشتن نگام میکردن جیمین لایکی به سمتم گرفت و همونجوری که خشکش زده بود گفت _ واااو کیم تهیونگ ... جدا واااو . لبخند یه طرفه ای بهش زدم و ابرویی واسش بالا انداختم

جونگکوک اومد سمتم و اون طرفم نشیت و من و توی بغلش کشید

چشماش مثل چشم گرگ الفا بود و داشت با دقت و خصمانه به شوگا و جیهوپ نگاه میکرد

صبر شوگا بلخره تموم شد از جاش بلند شد و گفت _ خوب بهتره با نقشه جیمین جلو بریم و بعد بکشنی زد

همه چیز شروع به چرخیدن کرد ...سرگیجه شدیدی گرفتم ... داشتم هر چی توی معدم بود و بالا میوردم که باز همچی وایساد

صدای بوق ماشین ها ... کفش هایی که روی زمین کوبیده میشد اخبار توی تلوزیون ... حرف زدن مردم ..

اینجا ... به اطراف نگاه کردم ... اینجا دنیای من بود .. جایی که توش بدنیا اومدم

صدای شوگا پیچید _ فقط یه روز فرصت دارین بیشتر نمیتونیم اینجا بمونیم .

سری تکون دادم جیمین قرمز شده بود و داشت به زور جلوی خندش و میگرفت جونگکوک هم نگاهی به من میکرد و بعد سرشو بالا میگرفت و لباشو گاز میزد

جن زده شدن؟ ... چرا اینجوری نگاه میکنن

سینمو خاروندم ... با حس کردن یه چیز ۸۵ زیر دستم جیغی زدم و از جام پریدم...

به پایین نگاه کردم .... این ... این سینه سایز ۸۵ چیه ... من چرا از اینا دارممم ... وایسا ببینم ... پاهامو بهم زدم .... دیکم ... دیکم کووووو

به پایین زل زدم ... هیچی نیس دستمو سمتش بردم ولی بازم چیزی نبود .... ببینم نویسنده تو چه مشکل فاکی با دیک نازنین من داری هققق .... اول که بخاطر امگا شدنم زدی یک چهارمش کردی... کاربردش فقط در حد شاشیدن بود .... الانم که کلا زدی نیست و نابودش کردی... چیکارس داری بدبخت و چیکارت کرده بود مگه ... هققق

با داد رو به شوگا گفتم _ من چرا الان یه دختر فاکیم.

.. توهینی به هیچ دختری نمیکنم ... من قبلا استریت بودم و عاشق دخترا ... ولی اینکه تبدیل به یکیشون بشم قطعا حتی برنامه کوفتی اون دنیامم نبوددددد

شوگا شونه ای بالا انداخت و گفت _ میخواستی حامله نشی ... و تو دنیای به دنیا نیایی که یه مرد عادی نمیتونه حامله بشه .

نفففس بکش کیم ... نفسس بزار کارت تموم بشه بعد بگیر خرخرشو بجوو..

جونگکوک _ خوب نقشه چیه ؟

جیمین _ سادس میری دفترش مدارک و برمیداری میای بیرون پخشش میکنی و تمام .

گفتم _ خوب تو نمیتونی یه بشکن بزنی بری توی دفترش مدارک و برداری؟

جیمین _ میتونم ولی کینه توعه خودت باید حلش کنی ولی ماهم کمکت میکنیم ..فقط هنوز نمیدونم چطوری بریم داخل.

نگاهی به انعکاس خوتم توی آیینه انداختم و با لبخند خبیثانه گفتم _ ولی من میدونم چطوری بریم تو

وقتی که میمیری   /  KookvWhere stories live. Discover now