بنگتن

2K 385 252
                                    

هفت نفری جلوی "رییس عزیزم " نشسته بودیم . میتونستم ببینم که همه چقدر دوست دارن پاشن و لهش کنن حتی نامجون هیونگ

جیمین که بهتر از همه تو نقش فرو رفته بود از جاش بلند شد و با قدم های اغوا کنندش رفت سمت هوا سئونگ با دیدنش توی اون ظاهر دخترونه لبامو به هم فشار دادم که از خنده نترکمم

رییس نگاه هیزی به جیمین که با هر بار راه رفتنش باسن دخترونش تکون میخورد انداخت بعدش دوباره نگاهش و بین ما گردوند

جیمین روی میز رییس نشست و پاهای خوش فرمش و انداخت روی هم و شروع کرد به گفتن چیزایی

هوا سئونگ از جاش بلند شد و بیشتر به جیمین نزدیک شد و شروع کرد به خندیدن با صداهای بلند
چرا قبلا دقت نکرده بووم که صدای خندش اینقد شبیه بزه اه اه اه

جونگکوک دستم و گرفت میتونستم حس کنم که داره به زور جلوی خودش و میگیره و دوس داشتم بهش روحیه بدم

ولی با دیدن ظاهر دخترونش فقط بیشتر داشتم پاره میشدم از خنده

جین هیونگ دم گوشم گفت _ تهیونگ جان خودت و اماده کن که وقتی برگشتیم دنیای امگاورس پارت میکنم ... این دامنه رفته لای کونم اههه چه کیریه این.

لبامو گاز گرفتم و مثل خودش گفتم _ عوضش به نامجون هیونگ نگاه کن و کیف کن . دیگ نتونستم خودم و نگه دارم و پقی زدم زیر خنده ولی با ویشگون های جین هیونگ که خودشم چشماش از زور نخندیدن قرمز شده بود جلوی خودم و گرفتم

با صدای خندیدنم هوا سئونگ برگشت سمت ما دوباره بینمون چشمی گردوند یکی از ابروهاشو بالا داد اومد سمت ما در واقع مستقیم رفت سمت شوگا و نامجون

روی صندلی خالی وسطشون که جای جیمین بود نشست و به شوگا گفت _ همم راستش شاید سخت بشه که با گروه دیبو کنی .. قدت زیاد مناسب گروه نیس ... شوگا ابروشو بالا داد همه با ترس بهش زل زدیم...نزنه بکشتش ... با چشمامون بهش اشاره میکردیم ولی اون بی توجه  گفت _ برو گمشوووو بابااااااااا ... برو بزا باد بیاد بااباااا

هممون با بهت به هم نگاه کردیم وات دا فااخ .... چرا اینجوری حرف میزدد ااا

ولی بیشتر نگران ریکشن هوا سئونگ بودیم نکنه بندازتمون بیرون ؟ بزنیم زیر خنده بگیم شوخی کردیم ؟

با صدای خنده هوا سئونگ همگی یه نفس راحت کشیدیم ریدم توت مرتیکه با این خندیدنت وقتی ختدش تموم شد اروم دستشو برد سمت رون های بیرون زده شوگا از دامنش و انگشتشو حوص آلود روش کشید و گفت _ از دخترایی که زود وا نمیدن توشم میاد . و لبخند نکره ای زد

وات دا فاکک اون همین به شوگا گفت دختررررر و بهش گفت ازش خوشش میاد ... گاااد نه تهیونگ نخندددد لباامو رو هم فشار میدادم تا نخندم بقیه هم کمی از من نداشتن .

وقتی که میمیری   /  KookvWhere stories live. Discover now