بنگتن پارت 2

2K 365 235
                                    

با لبخند دست دیگه ای به طناب کشیدم رو به جیمین پرسیدم _ امادس؟

جیمین با نشون دادن لایکش گفت که امادس .

لبخند دیگه ای زدم و با قدم های اروم ولی اغواگر رفتم سمت هوا سئونگ که بدنش داشت از ترس میلرزید

دست و پاهاش با طناب بسته شده بود و داشت با تعجب به ما نگاه میکرد با صدای ترسیده و با لکنت گفت _ ش... شما کی هستین؟؟ از من چی میخواین؟؟ پوول ... اگه مشکلتون پوله هرچقد بخواین بهتون میدم .

در حالی که دستامو پشتم زده بودم و داشتم نوچ نوچی میکردم جلوتر رفتم و به شوگا اشاره کردم به یک متریش رفتم و داد زدم _ بوووم و تبدیل با خود واقعیمون شدیم .

از ترس عقب پرید و روی زمین افتاد جونگکوک اومد سمتش و بلندش کرد و روی لبه کوه گذاشتش

بازم جلو رفتم و اون یکم عقب رفت وقتی به یه قدمیش رسیدم بی هوا پامو بالا بردم و یکی تخت سینش کوبیدم و از کوه به مایین پرتش کردم

صدای جیغش روحم و جلا داد با ذوق بالا پایین پریدم بقیه هم داشتن با لبخند نگام میکردن

خودمو توی بغل جونگکوک پرت کردم و گفتم _ یه بار دیگ یه بار دیگه . جونگکوکم با دیدن ذوق من لبخندی زد و رفت پیش جیمین و طناب و کشیدن بالا

دوباره بدن لرزون هوا سئونگ بود که جلوم پدیدار شد

با دیدن شلوار خیسش با چشمای گشاد با دست بهش اشاره کردم و با خنده گفتم _ این الان شلوارش و کثیف کرده؟اومو اومو اومو

مثل خرگوش پریدم رفتم سمتش و دوباره پرتش کردم پایین و صدای جیغ و داداش بود که باز روحمو و جلا داد

بعد از چند بار تکرار پرت کردنش و باز برگردوندش

جیهوپ گفت _ خسته نشدی؟ این ۱۷ امین باره

با ذوق برگشتم سمتش و گفتم _ میشه یه کار دیگم باهاش بکنم ؟ کمکم میکنی؟

در حالی که سرشو به چپ و راست تکون میداد گفت _ اههه حیف ایدل مورد علاقمی ... چی میخوای؟

نیشخندی زدم و رفتم سمتش

وقتی نقشمو تعریف کردم با خنده گفت _ واقعا میخوای همچین کاری باهاش بکنی؟

با خنده سری تکون دادم که گفت _ باشه باشه

توی کمتر از نیم ساعت همچی اماده شد .

نامجون روی یکی از دروازه ها نشسته بود و در حالی که یه میکروفون دستش بود شروع کرد به صحبت کردن

نامجون _ خوب امروز میخوایم یه مسابقه منصفانه بین دو گروه برگزار کنیم گروه اول تهیونگ جونگکوک جین و گروه دوم شوگا جیهوپ و جیمین هستن ... و خوب توپ بازی هم مهمان افتخاریمون هوا سئونگ هستن... بازی از این قراره که شما با ماشین هاتون میزنین به توپ و سعی میکنین توپ و وارد دروازه بکنین هر کس بتونه گل بیشتری بزنه برنده بازی میشه...

وقتی که میمیری   /  KookvOnde histórias criam vida. Descubra agora