part 3

1.2K 196 87
                                    

مینهو هوف بلندی کشید و گفت : سونگمین عزیزم میشه بری بیرون ؟
فلیکس خنده ی بلندی کرد و گفت : اوهو .. عزیزم ؟
مینهو نگاه غضبناکی به فلیکس انداخت و گفت : دو دقیقه ساکت باش .
فلیکس جوری دستاش رو روی میز کوبید که سونگمین از ترس دستش رو گذاشت روی قلبش .
با صدای غمگین ولی محکمی گفت : 18 سال ساکت بودم . فکر کنم الان نوبت تو و باباته که خفه خون بگیرید ... نه برادر ؟
نگاهش رو به سونگمین داد .
اروم میز مینهو رو دور زد و کنارش قرار گرفت . به چشم های ترسیده ی سونگمین نگاه کرد و گفت : خیلی سخته از عشقت دور باشی نه ؟ مینهو بهت گفته وقتی پدرم توی لاتاری منو به رقیبش باخت عاشق بودم ؟ بهت گفته وقتی فهمیده دو تا پیر مرد توم کام کردن خودکشی کرده ؟ گفته ؟ گفته هوانگ هیوشین پدرش بوده ؟
تن صداش رو بالا تر برد و گفت : مینهو بهت گفته وقتی فهمید پسر بزرگش عاشق منه روی تختش باهام سکس کرده تا به پسرش ثابت کنه که من مال اونمممم ؟ گفته یانههههه ؟
نگاهش رو به مینهو که با غم بهش نگاه میکرد داد و با داد گفت : گفتی یانهههههه ؟
دوباره نگاهش رو به سونگمین داد و گفت : الان داری فکر میکنی که چرا دارم میرم توی گروه هوانگ درسته ؟
با مکث سونگمین ادامه داد : چون میخوام جلوش با پسر کوچیکش همون که اسمش هیونجینه و برادر عشقمه سکس کنم . دقیقا روی تختی که توم کام کرد و پسرش رو رو به روش نشونده بود تا عذابش بده .
سونگمین سرش رو پایین انداخت .
فلیکس ادامه داد : فقط چند ثانیه ... فقط چند ثانیه خودت رو بزار جای من .. فرض کن بشدت عاشقی .. بعد پدر چانگبین جلوی پسرش بیاد باهات سکس کنه .. بعدش چانگبین خودکشی کنه و بمیره .. چی کار میکردی ؟ تو هم میمردی .. منم مردم .. با مرگ هیونسو منم مردم .. اما نه جسما ... روحم مردم .. درک میکنی چقدر سخته نه ؟ من قوی موندم و قوی میمونم .. تا زمانی که انتقام نگرفتم نباید بمیرم ..
نگاهش رو از سونگمین که چشم های پاپی مانندش پر از اشک بود گرفت و به مینهو داد .
مینهو از روی صندلی بلند شد . به سمت فلیکس رفت تا بغلش کنه و کمی از لرزش بدنش کم کنه ولی فلیکس با داد گفت : گمشو .. به ترحم اشغالی مثل تو نیاز ندارم .. تا یه مدت میرم خونه ی خودم .. کاری داشتی به یونهو بگو تا بهم خبر بده .
مینهو اهی کشید و گفت : همینجا بمون .. کجا میخوای بری فلیکس ... گروه به تو نیاز داره .
همونطور که به سمت در اتاق مینهو قدم بر میداشت گفت : قرار نیست گروه رو ترک کنم .. میخوام یه مدت راحت باشم و خوش بگذرونم ..
به محض پایان حرفش ، از اتاق خارج شد و در رو محکم بست .
یونهو به سمتش اومد و سر خم کرد .
فلیکس نگاهش رو بهش داد و گفت : بریم خونه .
یونهو با اخمی که حتی یه لحظه هم از صورتش محو نمیشد گفت : چشم قربان .
...................................................................................................................................................
روی مبل مشکی وسط سالن نشسته بود و درحال قهوه خوردن بود .
حتی یک ثانیه هم نمیتونست یونگ بوک رو فراموش کنه .. با یاد اوری بوسه ی خیسی و پر صدایی که داشتن ، لبخند دندون نمایی زد و دستش رو روی لباش کشید .
چان دستش رو دور کمر جونگین که در حال بیلیارد بازی کردن بود گذاشت و بوسه ای روی گردن لخت و سفیدش کاشت و گفت : به هیونجین نگاه کن .
جونگین چوب رو روی تخته گذاشت و نگاهش رو به هیونجین داد .
با تعجب نگاهش رو به چان داد و گفت : بعد از مرگ هیونسو این اولین باریه که میبینم داره لبخند میزنه .
چان محکم گفت : دقیقا همینطوره .
جونگین با لبخند از بغل چان بیرون اومد و به سمت هیونجین رفت .
هیونجین با یاد اوری تشبیه فلیکس به میک میک قهقه ی ارومی زد و دستش رو روی صورتش کشید .
جونگین به همراه دوست پسرش روی مبل رو به روی هیونجین نشست و گفت : چی باعث شده هوانگ هیونجین اینطوری بخنده ؟
هیونجین لبخندش رو جمع کرد و گفت : هیچی .
همون لحظه جیسونگ وارد سالن شد .
هیونجین نگاهش رو بهش داد و گفت : خب ؟
جیسونگ لب زد : اسمش لی فلیکس یونگ بوک .. عضو گروه مافیایی لی هست .. برادر لی مینهو و هرزه سابق سئو چانگمین و پدرتون و سئو چانگبین .. 22 سالشه و یه جورایی سنگدل ترین و رک ترین ادم گروه .. به تهدید کردن همه معروفه .. توی تمام مدتی که توی گروه سئو بوده ، اطلاعات زیادی ازشون گرفته و بر علیه چانگبین استفاده کرده .. از 14 سالگی تا 18 سالگی بین گروه هوانگ هیوشین و سئو چانگمین  در گردش بوده تا اینکه خودش فرار کرده و به گروه برگشته . از 20 سالگی تا همین دیروز توی گروه سئو چانگبین بوده اونم به خواست خودش ولی بعد از جمع اوری تموم اطلاعات از گروه سئو ، به گروه خودش برگشته و وارد بار شما شد .
هیونجین اخمی کرد و گفت : این پسر ربطی به هیونسو هم پیدا میکنه یا نه ؟
جیسونگ مکث کرد و سرش رو پایین انداخت .
هیونجین با چشم های قرمز و به خون نشسته گفت : پیدا میکنه درسته ؟
جیسونگ بله ی ارومی گفت و نگاهش رو به هیونجین داد .
هیونجین هوفی کشید و گفت : تماسش با سئو چانگبین چی ؟
جیسونگ نزدیک شد و برگه ای روی میز گذاشت و گفت : این لیست تمام بازی های سئو چانگبینه که لی فلیکس جمع اوری کرده .. تماسی که گرفته شده بود برای تهدید جون کیم سونگمین عشق اول سئو چانگبین و تهدید خود چانگبین برای وارد شدن لی فلیکس به گروه مافیایی ما یعنی هوانگ بوده .
هیونجین لبخندی زد و گفت : یعنی میک میک با پاهای خودش داره میاد توی دهن اقا گرگه .
چان با اخم گفت : میک میک کیه ؟
هیونجین لبخندی زد و گفت : کسی که قراره مثل بقیه بیوفته توی دام های من واسه بی دی اس ام و سپس ... مرگگگ .
جونگین اهی کشید و گفت : هیونجین بهتر نیست تمومش کنی ؟ این بی دی اس امی که تو روی بقیه انجام میدی خیلی عذاب اوره ... تو از ولتاژ برق استفاده میکنی معلومه که میمیرن .
هیونجین با اخم نگاهش رو به چان داد و گفت : دوست پسرتو جمع کن تا جمعش نکردم .
چان دستش رو روی دست جونگین گذاشت و گفت : عزیزم یه لحظه .. هیونجین دقیقا میخوای چی کار کنی ؟
هیونجین کاپ قهوه اش رو برداشت و کمی ازش نوشید . لب هاش رو بهم فشرد و قهوه رو پایین فرستاد .
روی میز خم شد و گفت : چان .. این همه پسر رو دختر رو کردم و روشون بی دی اس ام رفتم .. اینهمه پسر و دختر لخت توی بغلم و روی تخت رد رومم خوابیدن ولی هیچ کدومشون اندام این پسر رو نداشتن و ندارن و نخواهند داشت  .
چان پوزخندی زد و گفت : دقیقا چطوریه این اقا ؟
هیونجین با فکر به فلیکس لبخندی زد و گفت : اون یه پسر معرکه است .. چشم هاش کشیده است .. موهاش بلوند با رده های سبزه .. بینیش بدون انحراف و کوچولوعه ... لباش قلوه ای ، درشت و خوردنیه .. زبونش تیز ، خیس و لغزنده است .. گردنش سفید و بدون لکه .. سینه ی بیرون زده از پیراهنش سفید و بدون ذره ای خراشه و جای رد دندون های منو روش کم داره ... شکمش کاملا تخته ... باسنش برامده و تقریبا بزرگه .. رونهاش لاغره و باب گاز گرفتنه .. و در اخر کک مک های ستاره مانندش .. همه چیزش خاصه چان هیچ کس رو مثلش ندیدم .
چان با تعجب به جیسونگ نگاه کرد و گفت : چیزی دادین بهش ؟
جیسونگ با لبخند نفی کرد .
چان خطاب به هیونجین گفت : مگه نمیگی با هیونسو ار تباطی داره ؟ هیونسو فقط با یه نفر ارتباط داشت اونم پسری بود که بشدت عاشقش بود و حتی بخاطرش خودکشی کرد .. الان میخوای با کسی که تقریبا قاتل برادرته سکس کنی ؟ داری از قاتل برادرت اینطوری حرف میزنی ؟ موی بلوند با رده ی سبز ؟ مگه مهمه لعنتییییی ؟
هیونجین از روی صندلی بلند شد و گفت : سر من داد نزن اشغال ... تو کی هستی که بخوای سر من داد بزنی هااااا ؟ اصلا تو گوه میخوری اینطوری با من حرف میزنی ... من با هرکسی و هرچیزی که دلم بخواد سکس میکنم ... هیونسو ؟ اون دیگه مرده .. خداحافظ ... یعنی من نمیتونم عاشق کسی بشم که برادرم دوسش داشته ؟
چان با داد گفت : نه نمیتونی .. چون همه ی افراد این اتاق میدونن تو چقدر منتظر پیدا کردن اون پسر بودی تا بگاییش .. مگه نشنیدی جیسونگ چی گفت هااا ... اون پسر زجر کشیده است .. بفهمممم . چرا فقط به فکر خودتی ... چرا نمیری از اون پدر عوضیت بپرسی که چه اتفاقی قبل از خودکشی هیونسو افتاده ؟
هیونجین با داد گفت : خفه شوووو .
چان پوزخندی زد و گفت : بایدم خفه شم .. چون خودتم میدونی پدرت باعث مرگه پسرش شده ولی نمیتونی قبول کنی و میخوای روح مریضت رو از طریق مرگ اون پسر که فقط 17 سالش بوده راضی کنی .. با این کار ها به جایی نمیرسی بفهم .
هیونجین اخمی کرد و گفت : خودم بهش رسیدگی میکنم .. بیایید بازی کنیم .
چان اهی کشید و به سمت میز بیلیارد رفت .
هیونجین چوب اسنوکر رو از کناره های میز برداشت و سر تیزش رو کمی سمباده کشید دستاش رو باحالت خیلی خاصی رو میز سبز رنگ گذاشت و روی میز خم شد . نگاهش رو به توپ سفید و توپ پشتش داد و توی یه حرکت سریع ضربه زد .
با افتادن توپ توی تور ، طرف دیگه ی میز رفت دوباره خم شد . تموم توپ های میز رو توی توری انداخت و نوبت رو به چان داد .
چان شروع به بازی کردن کرد .
هیونجین با فکر به فلیکس اخمی کرد و گفت : جیسونگ .. شماره ی لیکس رو گرفتی ؟
چان با خنده گفت : اوهو .. لعنتی بزار یه بار بری توش بعد مخفف صداش کن .
هیونجین لبخند دندون نمایی زد و گفت : تو به کارت برس .
هیونجین دوباره نگاهش رو به جیسونگ داد و منتظر جوابش موند .
گوشیش رو از توی جیبش در اورد و به سمت هیونجین رفت . شماره ی فلیکس رو از توی یاد داشت هاش در اورد و گوشی رو سمت هیونجین گرفت .
هیونجین با ذوق لبخندی زد و گفت : بچه ها میخوام بهش زنگ بزنم .. هیچ پسری رو ندیدم مثل این حاضر جواب باشه .. همه ی پسر ها و دختر ها با دیدن من زبونشون بند میاد و میخوان فقط روی تختم باشن ولی این اصلا براش مهم نیست .
جونگین با تعجب گفت : داری جدی میگی ؟ جوابتو میده بعد تو عصبی نمیشی ؟
هیونجین خنده ای کرد و گفت : لج کردن باهاش از عسل هم شیرین تره .
چان لبخندی زد و خطاب به جونگین گفت : فکر کنم پسرمون عاشق شده عشقم .
هیونجین اخمی کرد و گفت : عمرا اگر عاشق این بشر بشم .. فقط میخوام عاشقم بشه تا بتونم راحت اذیتش کنم .
چان با پوزخند گفت : از کجا معلوم که برعکس نشه ؟ شاید تو عاشق اون بشی و اون بیخیال تو .
هیونجین لبخند شیطنت امیزی زد و گفت : امکان نداره ... خودتم میدونی هیچ کسی توی استایل من نیست .
جونگین با لبخند دندون نما با بدجنسی لب زد : من که شک دارم .
هیونجین هوفی کشید و گفت : بزارید بهش زنگ بزنم .
این بار جیسونگ دهن باز کرد و گفت : دلتون واسه صداش تنگ شده رییس ؟
هیونجین با لبخند به سمت جیسونگ رفت .
دستش رو دور کمرش حلقه کرد و بوسه ای ظریف و اروم روی لباش گذاشت و گفت : من فقط دلم برای تو تنگ میشه .
ولی کاشزبون ادم ها هم با قلب و ذهنشون یکی بود .
الان هیونجین فقط داشت به تفاوت لب های جیسونگ و فلیکس فکر میکرد .
یه لحظه توی دلش ارزو کرد که کاش به جای جیسونگ فلیکس پیشش بود تا دوباره زبونش رو براش ساک بزنه .
از جیسونگ جدا شد و شماره رو توی گوشیش سیو کرد و تماس رو برقرار کرد .
بعد از خوردن 7 تا بوق ، صدای فلیکس توی گوشی پخش شد که نفس نفس زنان جواب داد : بله ؟
هیونجین گوشی رو روی اسپیکر گذاشت و گفت : یونگ بوک شی .. منو یادته ؟
فلیکس ناله ای کرد و گفت : یواش تر .
هیونجین با تعجب گفت : بله ؟
فلیکس گوشی رو از گوشش فاصله داد و گفت : یونهو یه لحظه حرکت نکن .
هیونجین از فهمیدن اینکه فلیکس داره سکس میکنه اخمی کرد .
چان و جونگین به هم نگاه کردن و ریز خندیدن .
فلیکس جواب داد : شما ؟
هیونجین اخمش رو از بین برد و گفت : من صاحب همون باریم که توش با هم لب گرفتیم .
فلیکس پوزخندی زد و گفت : خب ؟ الان باید چیکار کنم ؟ خوشحال باشم که لب گرفتیم یا ناراحت باشم که شماره ام دست تو افتاده یا هردوش گرگ توی میک میک ؟
هیونجین خنده ای کرد و گفت : هیچ کدوم چطوره ؟
فلیکس اهی کشید و گفت : شماره مو از کجا پیدا کردی ؟
هیونجین با لبخند گفت : پیدا کردن شماره ی میک میک واسه من کاری نداره که .
فلیکس خنده ی بلندی سر داد و گفت : عهه ؟ واقعا ؟ پس فکر کنم این میک میک باید از شر گرگ هایی که مزاحمن خلاص بشه نه ؟
هیونجین اخمی کرد و گفت : فقط میخوام دوباره طعم لب هات رو بچشم .
فلیکس با شیطنت بوسه ی صدا داری روی لب های یونهو که پشت سرش بود گذاشت و روی روان هیونجین کار کرد و گفت : متاسفم این لب ها صاحب داره .
هیونجین با حرصی که سعی در مخفی کردنش داشت گفت : که اینطور ... پس فکر کنم یه روز سهم منم بشه .. اخه میدونی هوانگ هیوشین .. سئو چانگمین و چانگبین .. هیونسو اینا همه جزیی از صاحبا بودن نه ؟
فلیکس اخمی کرد . خطاب به یونهو گفت : واسه امشب کافیه برو بیرون .
یونهو خواست اعتراض کنه که فلیکس با عصبانیت گفت : گمشو خودتو توی یکی از خدمتکار ها خالی کن .
چان ابرویی بالا انداخت و اروم خطاب به هیونجین گفت : فکر نکنم به دستش بیاری .
هیونجین با پوزخند بی صدایی جوابش رو داد .
فلیکس روی تخت نشست و گفت : توی اشغال اینارو از کجا میدونی ؟
هیونجین با لبخند گفت : اگر دوست داری جواب اینو بدونی باید امشب رو باهام روی تخت باشی .
فلیکس پوزخند صدا داری زد و گفت : متاسفم پسرم .. قبلا هم بهت گفتم من با هرکس فقط یک بار سکس میکنم و میبوسم .
هیونجین با اخم از نگرفتن نقشه اش گفت : یعنی نمیخوای بدونی این همه اطلاعات رو از کجا دارم ؟
فلیکس اهی از درد پایین تنه اش کشید . این صدای اه برای هیونجین اونقدر لذت بخش بود که یه لحظه مو به تنش سیخ شد .
فلیکس ادامه داد : نه .. یا توی یه گروه مافیایی داری کار میکنی .. یا از اون گردن کلفتا هستی .. همه میدونن من چیکارم توعم روشون .. راستی .
هیونجین با اخم هومی کرد و منتظر موند .
فلیکس با شیطنت گفت : طعم لب هات فوق العاده است .. قدر لب هاتو بدون گرگ تیز دندون .. الانم میک میک باید بره سراغ گرگ های دیگه .. بای بای ..
هیونجین با داد بلندی از روی حسودی گفت : صبر کن .
فلیکس با اخم گفت : هوشههههههههه .. چته وحشی ..میتونی مثل ادم حرف بزنی .. بگو مرضتو کار دارم .
چان و جونگین خنده ای کردن و به هیونجین که از عصبانیت سرخ شده بود چشم دوختن .
هیونجین هوفی کشید و گفت : بزار امشب به جای اون پسر من توت بکوبم .
فلیکس لبخندی زد و گفت : التماسم کن .
چشم هاش رو ریز کرد و گفت : چی ؟
فلیکس با همون لحن قبلی گفت : التماسم کن تا بیام پیشت و ازت سواری بگیرم .
صدای فلیکس رو از روی اسپیکر در اورد و از سالن خارج شد .
چان باخنده گفت : واقعا رفت التماسش کنه ؟
جونگین پوزخندی زد و گفت : خیلی کنجکاوم که چهره و اندامش رو ببینم .
جیسونگ با شنیدن این حرف ها با حرص دستاش رو مشت کرد . توی ذهنش گفت : من فقط برای تو یه هرزه ام هوانگ هیونجین که مجبوه باهات بخوابه .. ولی این پسر اونقدر برات با ارزشه و خواستار بدنشی که حاضری بهش التماس کنی .

های استی .

لطفا بگید از روند داستان راضی هستید یا نه؟
و شرط برای آپ پارت بعدی ۲۵۰

mafia is on the wayWhere stories live. Discover now