با خارج شدن ماشین مینهو از پارکینگ سالن لاتاری ، چانگبین از پله ها پایین اومد و با خشم و عصبانیت به سمت ماشین شخصیش که راننده اش فلیکس بود ولی الان دیگه فلیکسی در کار نبود رفت .
گوشیش رو از توی جیبش در اورد و شماره ی زیر دستش رو گرفت .
به محض جواب دادن پسرک ، با داد از روی عصبانیت گفت : بیا دنبالم زود .
و بلافاصله تماس رو قطع کرد .
نگاهش رو به اسکرین گوشیش داد و با دیدن عکس سونگمین گفت : اگر بخاطر تو نبود .. الان یه جوجه نمیتونست اینطوری خوارم کنه .
همونطور که به بک گراند گوشیش خیره بود و سونگمین رو عاشقانه نگاه میکرد ، گوشیش زنگ خورد و اسم فلیکس روی صفحه نمایان شد .
اخمی کرد و به سرعت ایکون سبز رو زد و گفت : چه مرگته عوضی ؟
فلیکس بلند شروع به قهقه زدن کرد و گفت : های ددی ... توی همین چند دقیقه دلم برات تنگ شده ..
چانگبین هوفی کشید و گفت : گمشو سر اصل مطلب .. چی میخوای ازم ؟ تو که همه چیزمو داری نابود میکنی چی میخوای لعنتی ؟
فلیکس با پوزخند گفت : یواش سئو چانگبین .. اروم باش میترسم یه وقت سکته کنی بیوفتی روی دستم . من حوصله ی مریض داری ندارما .
چانگبین با عصبانیت از روی خونسردی فلیکس گفت : بگو چی میخوای هرزه .
شاتش رو محکم روی کانتر کوبید و گفت : هرزه تویی و اون بابای اشغالت عوضی .. فقط یه بار فقط یباره دیگه چرت و پرت بگی و منو با این کلمات صدا کنی ، قول میدم یه بلایی سر سونگمین و گروه سئو بیارم که جلوم زانو بزنی و کفشامو بوس کنی ... پس خفه شو بزار حرفمو بزنم .
چانگبین محکم دستش رو مشت کرد و با دندون های جفت شده گفت : بگو .
فلیکس با لبخند دوباره شاتش رو از روی کانتر برداشت و کمی نوشید.
با جدیت شات رو روی میز گذاشت و گفت : فقط 1ماه وقت داری منو به هوانگ فاکینگ برسونی .
چانگبین با اخم گفت : برای چی میخوای اونو ببینی ؟ تو نه میدونی چند سالشه .. نه میدونی قیاقه اش چطوریه .. نه تا حالا پا توی گروهشون گذاشتی .. برای چی میخوای بری اونجا ؟
فلیکس پوزخندی زد و گفت : اونش دیگه به تو ربطی نداره .. فقط کار ها رو راست و ریست کن من برم توی خراب شده ی اون هوانگ هیونجین عوضی .
صدای قیژ لاستیک ماشین رو از توی پارکینگ شنید . کمی جلو تر رفت تا زود تر به ماشینش برسه . دستیارش ماشین رو نگه داشت . پیاده شد و در رو برای چانگبین باز کرد . احترامی گذاشت و دوباره پشت فرمون نشست و به راه افتاد .
چانگبین لب زد : بهم بگو چرا میخوای ببینیش ؟
فلیکس شات توی دستش رو تکون داد و از صدای برخورد یخ های توی لیوان تا دیواره هاش لذت برد . با صدای اروم ولی محکمی گفت : به تو ربطی نداره ..فقط یک ماه .. بهت قول میدم بعد از گذشت این یک ماه جوری سونگمین رو زجر میدم که بگی غلط کردم فلیکس .
چانگبین با اومدن دوباره اسم سونگمین اخمی کرد و گفت : تو چیکار به سونگمین داری ؟ طرف حساب تو منم .
فلیکس خنده ای کرد و گفت : مگه تو نمیدونی نقطه ضعف همه ی ادم ها عشقه ؟ نقطه ضعفی که پدرت رو نابود کرد والان قراره تو رو هم نابود کنه .
چانگبین اهی کشید و گفت : نمیخوای سئو چانگمین رو فراموش کنی ؟
فلیکس جوری خندید که تموم پسرهای توی گی بار به سمتش برگشتن و بهش نگاه تند و هیزی انداختن . نفس نفس زنان از روی خنده گفت : تو میتونی کسی رو که اولین بارت رو ازت گرفته و به یه ادم عوضی و پست تبدیلت کرده و بعدش به هوانگ هیوشین دادت تا اونم ازت لذت ببره بعدش دوتا شون سر تو جون میدن و به پات میوفتن که فقط یک بار دیگه اون دیک های چروکشون رو توی سوراخت تکون بدن رو فراموش کنی ؟
تکیه اش رو از صندلی رو به روی کانتر گرفت و گفت : نه نمیتونی .. پس به نظرم بهتره بیشتر از این زر زر نکنی و زود با پسر اون هیوشین خرفت قرار بذاری .
و بلافاصله تماس رو قطع کرد تاصدای چانگبین توی گوشش نپیچه .
شاتش که خالی شده بود ، دوباره به وسیله ی بارمن پر شد .
پسرک بعد از دادن شات به فلیکس روی کانتر خم شد و با نیشخند کثیفی گفت : به نظر خیلی زجر کشیده ای .
فلیکس نگاهش رو به پسرک داد و گفت : اخی برای تو مشکلی داره ؟
پسرک ابرویی بالا انداخت و گفت : البته که نه فقط میخواستم کمکت کنم .
فلیکس با لبخند گفت : میخوای کمک کنی ؟
بارمن با دیدن خنده ی زیبای فلیکس ، قلبش لرزید . با صدای ارومی گفت : اره .
فلیکس کمی از شاتش رو بالا کشید و با لبخند به پسر نگاه کرد .
یک دفعه لبخندش رو خورد و گفت : پس گمشو سر کارت تا نزدم صورتتو بیارم پایین ..
پسری روی صندلی جفت فلیکس نشست و گفت : یکم با کارکنای من بد حرف نمیزنی ؟
فلیکس به سمتش برگشت . با دیدن پسری با موهای بلند تا کمی پایین تر از گردن و بلوند ..چشم های کشیده .. پوست صاف و سفید .. لب های درشت و قلوه ای .. خالی کوچیک و زیبا زیر چشم سمت چپ .. قدی بلند و پیراهن مردونه ی سفیدی که پشت یک پالتوی بلند مشکی قایم شده بود و شلوار چرم مشکی ، یکی از ابروهاش بالا پرید و گفت : کارکن شماست ؟
مرد خطاب به پسر پشت کانتر با اخم غلیظی گفت : مارتینی بیار .
پسر با ترس و لرز احترامی گذاشت و به سمت قفسه ی مشروب ها رفت . یه شیشه ی کامل از مارتینی به همراه یک لیوان پر از یخ اورد و رو به روی هیونجین گذاشت .
هیونجین با نگاهی غضب ناک به پسره بیچاره گفت : گمشو هرزه .
پسرک دستای لرزونش رو به هم گره زد و با لحنی لرزون گفت : چ ..چشم قربان .
هیونجین به سمت فلیکس برگشت و گفت : ازالان دیگه نیست .
فلیکس پوزخندی زد . شیشه ی مارتینی رو به سمت خودش کشید و توی شاتش ریخت . یخ های لیوانش کمی اب شده بودن و این عذابش میداد . به سمت هیونجین برگشت و گفت : حالا که صاحب اینجا تویی و اون احمق رو اخراج کردی ، من از کی باید یه شات پراز یخ بگیرم ؟
هیونجین که از جمله ی فلیکس مبنی بر صاحب اینجا بودن ، منظورش رو فهمیده بود لبخندی زد و گفت : من برات درست میکنم .
فلیکس لبخند دندون نمایی زد و گفت : عالیه .
هیونجین شاتش رو تا اخر سر کشید و از روی صندلی بلند شد .
پشت کانتر رفت و لیوانی پر از یخ رو جلوی فلیکس گذاشت و گفت : از همین مارتینی راضی یا یه چیز دیگه درست کنم برات ؟
فلیکس شیشه ی مارتینی رو برداشت و به طرف لیوان کج کرد تا مایع ازش خارج بشه .
کمی از شاتش چشید و زمزمه کرد : همین خوبه .
هیونجین با لبخند گفت : پسری مثل تو چرا باید این موقع اینجا باشه ؟
فلیکس پوزخندی زد . دستش رو سمت پسر هایی که از خودش کوچک تر یا همسنش بودن دراز کرد و بدون گرفتن نگاهش از هیونجین گفت : پسرایی مثل اینا تا این موقع اینجا چیکار میکنن ؟
هیونجین لبخند دندون نمایی از حاضر جوابی فلیکس زد . روی کانتر به طور کامل خم شد و صورتش رو توی 5 سانتی صورت فلیکس قرار داد . با لحن اروم و شهوت ناکی گفت : رقص .. سکس .. لب گرفتن .. مست کردن و ...
فلیکس نگاهش رو به لب های هیونجین داد و گفت : منم واسه همین کار ها اینجام .
هیونجین هم متقابلا نگاهش رو به لب های فلیکس داد و نا خود اگاه بهش نزدیک شد .
تا کمی از لب هاش به لب های فلیکس برخورد کرد ، چشم هاش رو بست و خواست دهنش رو برای یه بوسه مکنده باز کنه که فلیکس کنار کشید .
به تکیه گاه صندلی تکیه داد و به چهره ی اروم هیونجین و چشم های باز اما خمارش نگاه کرد .
هیونجین کمرش رو صاف کرد و هوفی کشید .
فلیکس پوزخندی به حالت هیونجین زد و گفت : ولی یه فرق من با پسرای دیگه ی این بار میدونی چیه ؟
هیونجین سعی کرد عصبانیتش رو کنترل کنه . با لبخند گفت : چیه ؟
تکیه اش رو از صندلی گرفت و ارنجش رو روی کانتر گذاشت و با لحن جدی گفت : من فقط واسه مست کردن اومدم ..
هیونجین نیشخند جذابی زد و خطاب به فلیکس گفت : پسر خوشکل و بیبی بوی مثل تو باید با ددیش بیاد توی این جور جا ها .. چون به محض مست کردنش گرگ های زیادی هستن که میخوان ببلعنش .
فلیکس خنده ی بلندی سر داد و گفت : کارتون میگ میگ رو دیدی ؟
هیونجین از تغییر یک دفعه ای بحث اخمی کرد و گفت : دیدم .
فلیکس با نیشخند دندون نمایی گفت : اون گرگ احمق نتونست یه شتر مرغ رو بگیره .. بیا فرض کنیم من اون پرنده و تو اون گرگی .
هیونجین با نیشخند مثل خود فلیکس ، گفت : پس فکر کنم تا اخر ندیدی این کارتون رو .
فلیکس سرش رو کج کرد و منتظر ادامه ی حرف هیونجین موند .
هیونجین بار دیگه روی کانتر خم شد و لباش رو دقیقا توی پوزیشن قبلی قرار داد .
طوری که با حرف زدنش لب های نرم و صورتی فلیکس روی لب هاش کشیده میشد .
هیونجین با نگاه به لب های فلیکس ادامه داد : اون گرگه اخرش اون پرنده ی پرو رو گرفت ... کبابش کرد و خوردش .
نگاه فلیکس بین چشم و لب های هیونجین در گردش بود .
با لحن ارومی زمزمه کرد : من نباید اسم گرگی که میخواد ببلعم رو بدونم ؟
هیونجین از رام شدن فلیکس لبخندی زد .
تمام حرف های فلیکس با چانگبین رو شنیده بود و تنها دلیل نزدیکیش به فلیکس هم همین بود .
میدونست اگر اسم واقعیش رو بگه فلیکس دیگه علاقه ای بهش پیدا نمیکنه و حتی میدونست قبلا پسری بوده که پدرش و رقیب اصلیش سرش دعوا میکردن ولی هیچ وقت فکرشم نمیکرد که اون پسر اینقدر خواستنی و زیبا رو باشه .
موهای بلوند با رده های سبز .. چشم هایی کشیده .. بینی بدون انحراف و کوچیک .. لب هایی به نرمی ابریشم .. کک مک هایی که مثل ستاره های درخشان روی صورتش نقش بسته بود و تضاد خیلی زیبایی با رنگ سفید پوستش ایجاد کرده بود .. اندامی ظریف ولی پسرونه ..
اینها همه ی چیز هایی بود که هیونجین حتی یکبار هم بهشون فکر نکرده بود .
اروم و با شهوت لب زد : سم ..
فلیکس سرش رو نزدیک تر برد و کمی از لباش رو روی لب های هیونجین کشید و گفت : اسم زیبایی داری .
هیونجین دستش رو پشت گردن فلیکس گذاشت و بوسه ای اروم و کوتاه روی لب های فلیکس گذاشت و گفت : و اسم تو ؟
فلیکس چشم هاش رو که به خاطر بوسه بسته بود ، باز کرد و گفت : یونگ بوک .
هیونجین لبخندی زد و گفت : صورت و رفتارت دقیقا برعکسه اسمته .
فلیکس لبخندی زد و گفت : میدونم .
هیونجین پیشونیش رو به پیشونی فلیکس چسبوند و همزمان با انگشت شست گونه ی استخونی و سفیدش رو نوازش کرد .
چند ثانیه توی این حالت موندن . فلیکس متوجه تند شدن نفس های خودش و هیونجین شد .
سرش رو عقب کشید و خواست جدا بشه که هیونجین دستش رو پشت گردنش سفت کرد و با دستی که گونه اش رو نوازش میکرد ، محکم صورتش رو نزدیک خودش نگه داشت .
فلیکس تکون بدی روی صندلی خورد و نزدیک بود بخاطر این حرکت ناگهانی بیوفته ولی دست های هیونجین این اجازه رو بهش ندادن .
فلیکس با اخم غلیظی گفت : ولم کن .
هیونجین پوزخندی زد و گفت : نمی تونم .
با اتمام حرفش ، لب بالاش رو بین لب های نیمه باز فلیکس گذاشت و بوسه ای مکنده از لب پایین فلیکس گرفت .
به محض حس کردن لب های هیونجین بین لب هاش ، چشم هاش رو بست و نفس عمیقی کشید .
کمی از روی صندلی بلند شد و بازوهاش رو دور گردن بلند هیونجین حلقه کرد .
هیونجین از این پاسخ مثبت لبخندی زد و مکی از لب پایین فلیکس گرفت .
فلیکس سرش رو به سمتی کج کرد تا بینی هاشون مزاحم ادامه ی بوسه نشه و فضای بیشتری به هیونجین بده .
همزمان و با ریتم خاصی دهن هاشون رو باز و بسته میکردن و از چشیدن طعم لب های همدیگه و البته مارتینی که خورده بودن لذت میبردن .
فلیکس دهنش رو تا جایی که میتونست باز کرد و هردو تا لب هیونجین رو توی دهنش گرفت .
هیونجین هم متقابلا دهنش رو باز کرد و زبونش رو وارد دهن فلیکس کرد .
فلیکس زبون هیونجین رو بین دو لب گرفت و سرش رو کمی فاصله داد و زبون هیونجین رو بدون برخورد لب هاشون باهم دیگه بین دولبش گرفته بود و میمکید .
هیونجین حرفه ای بودن فلیکس رو توی ذهن و قلبش تحسین کرد .
زبونش رو از توی دهن فلیکس بیرون کشید و با لب پایینش تمام اب روی چونه ی فلیکس رو مکید و دوباره بوسه رو از سر گرفت .
اولش میخواست یه بوسه ی اروم داشته باشه ولی با همکاری فلیکس نتونست اروم بشینه .
با کم اوردن نفس و کمبود اکسیژن ، فلیکس بوسه رو با صدای بلند و لذت بخشی قطع کرد و شروع به نفس نفس زدن کرد .
هیونجین هم دست کمی از فلیکس نداشت . اب دهنش رو قورت داد و نفس هاش رو توی صورت فلیکس ازاد کرد .
هیونجین اروم و نفس نفس زنون گفت : کی دوباره میتونم ببینمت ؟
فلیکس پوزخندی زد و گفت : هیچ وقت .
هیونجین اخمی کرد و گفت : اونوقت چرا ؟
فلیکس با همون پوزخند گفت : پسری نیستم که با یه نفر بیشتر از یک بار باشم .
و بلافاصله از روی صندلی بلند شد و به سمت خروجی بار قدم برداشت .
هیونجین از سر تا پای فلیکس رو از پشت برانداز کرد و گوشیش رو از توی جیبش بیرون کشید . شماره ی جیسونگ رو گرفت .
به محض جواب دادن جیسونگ گفت : یه پسربا موهای بلوند و رده های سبز و لباس لی مشکی داره از بار خارج میشه .. تعقیبش کن و اطلاعاتش رو برام در بیار .
...................................................................................................................................................
مینهو پشت میز کارش نشسته بود و در حال بررسی رقیب هاش توی بازی بود .. هرچی که فکر میکرد یه چیزی با عقل جور در نمیومد .
با عصبانیت برگه رو روی میز کوبید و اه بلندی کشید .
سونگمین با یک سینی از عصرونه وارد اتاق شد و به سمت میز ناهار خوری گوشه ی اتاق رفت .
وسایل رو روی میز چید و به سمت مینهو رفت .
دستش رو دور گردن مینهو حلقه کرد و گفت : مشکلی پیش اومده ؟
مینهو نگاه زیر چشمی بهش انداخت و گفت : اتا اطلاع ثانوی ایچ ستی با سئو چانگبین ندارم .. میتونی یک ماه تحمل کنی ؟ این ماه بخاطر فلیکس نمیتونستم بهش ببازم ولی ماه بعد بهت قول میدم توی بغلشی .
سونگمین بوسه ی ریزی روی گونه ی مینهو گذاشت و گفت : مهم نیست .. بالاخره وظیفه ی من خدمت کردن به شما ست قربان .
همون لحظه در با شدت زیادی باز شد و فلیکس وارد اتاق شد . با پوزخند مرموزی گفت : نه عزیزم وظیفه ی تو هرزه بودن .. گمشو میخوام با مینهو حرف بزنم .
مینهو اهی کشید و گفت : اینجا اتاقه منه فلیکس و تو باید اول در ...
فلیکس روی مبل نشست و پاهاش رو روی میز جلویی انداخت و گفت : میندازیش بیرون یا برم پیش بابات و خیلی راحت ریاست رو ازت بگیرم ؟
مینهو دستاش رو روی میز کوبید و گفت : تمومش کن .. زندگیت همش شده تهدید کردن من و بابا و بقیه ی گروه ها .. بسه دیگه .
فلیکس با ارامش از روی مبل بلند شد و به سمت مینهو حرکت کرد .
نگاهش رو بین برگه های روی میز گردوند و برگه ای که حساب های حمل مواد مخدر توش ثبت شده بود و برای مینهو خیلی مهم بود رو بیرون کشید و از وسط پاره کرد .
مینهو با چشم های بیرون زده بهش نگاه کرد .
فلیکس با لبخند برگه ها خورد شده رو توی صورت مینهو کوبید و گفت : دفعه ی اخرت باشه سر من داد میزنی ..وگرنه دفعه ی بعد بدتر از این به سرت میارم .. دور دونه ی لی مینسوک .
😇😇😇😇😇😇😇🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰
هایییییی .
امیدوارم حالتون خوب باشه عزیزای من .
شرط برای آپ پارت بعدی ، کل ووت های فیکشن ۱۵۰ تا .
ESTÁS LEYENDO
mafia is on the way
Fanficmain couples: Hyunlix , #Minsung , #chanin , #changmin sub couples : #hyunsung , #changlix , #2min genres : Romance , Drama , Smut , dark , Bdsm , mafia کاپل های اصلی : هیونلیکس . مینسونگ . چانین . چانگمین . کاپل های فرعی: هیونسونگ . چانگلیکس...