|𝗣𝗔𝗥𝗧:𝟯|
"I love you too"منم دوستت دارم"
"سئول - اداره پلیس - 12اکتبر"بعد از گذاشتن لیوان کاغذی حاوی قهوه روی میز جین، سمت میز مقابل جین رفت و آیس کافی رو روی میز تهیونگ گذاشت که بلافاصله دستهای تهیونگ دور لیوان پلاستیکی حلقه شد و نگاهش رو به نامجون داد:
"ممنون، واقعاً بهش نیاز داشتم."
نامجون سمت میز خودش که کنار میز تهیونگ قرار داشت رفت و با بیرون کشیدن صندلی از پشت میز روی صندلی نشست.
"به جای تشکر یهکم به خودت برسی هم بد نیست. از دیشب تاحالا توی ادارهای از وقتی پسره رو بردن حتی چشم روی هم نذاشتی، قبلشم که چند ماه توی لاس وگاس یه مأموریت سخت به پستت خورده بود. هرچقدرم مقاوم باشی بدنت کم میاره."
تهیونگ لیوان رو سمت لبهاش برد. با قرار دادن نِی بین لبهاش جرعهای از کافی درون لیوان رو نوشید و با خنک شدن گلو تا جناغ سینهاش، بعد از کمی مزه مزه کردن اون طعم شیرین و خنک توی دهانش، لیوان رو پایین برد و در جواب مرد گفت:
"میخوام خودم پروندهی پسره رو بردارم."
با حرف تهیونگ، نوک ابروهای نامجون بالا رفت. دو طرف میزش رو گرفت و درحالی که خودش رو جلو میکشید تا درست روبهروی میز قرار بگیره پرسید:
"تیم داره روش کار میکنه برای چی میخوای تنهایی برش داری؟"
همینطور که به نیمرخ حواس جمعِ تهیونگ نگاه میکرد، دستش رو سمت میز برد تا لیوان قهوهای که برای خودش گرفته بود رو برداره که دستش به لیوان برخورد کرد، محتویات توی لیوان روی تمام برگههای روی میز پراکنده شد و ته ماندهی قهوه به صورت قطرهای روی شلوارش ریخت. قبل از اینکه شلوارش کاملاً کثیف بشه، بهسرعت خودش رو عقب کشید.
"هی داری باهام شوخی میکنی؟ الان وسط شیفت؟ واقعاً؟"
ابروهاش توی هم کشیده شد و به وضعیت گندی که روی میزش به بار اومده بود نگاه کرد.
تهیونگ در همون لحظه نگاهش رو سمت جین کشوند و طبق انتظار، وقتی که چهرهی جدی جین رو دید سعی کرد جلوی لبخندش رو بگیره و دوباره به نامجون نگاه کرد.
نامجون که تا الان به رنگ قهوهی کف سرامیکها چشم دوخته بود، سرش رو بالا آورد و به برگههای روی میزش که خیس شده بود نگاه کرد و تا دهان باز کرد که چیزی بگه نگاهش به حالت جدیِ چهرهی جین افتاد و کلمات از توی ذهنش محو شد.
تهیونگ که میدونست جین چیزی آماده توی دستش داره تا باهاش نامجون رو بهخاطر بی حواسیش با خاک یکسان کنه و تا چند دقیقهی دیگه مثل خروس جنگی میافتادند به جون هم، دستش رو زیر چونهاش گذاشت و مثل تماشاگری پر اشتیاق سکوت پرتنش بین اون دو نفر رو دنبال کرد.
ВЫ ЧИТАЕТЕ
•|𝗖𝗛𝗘𝗖𝗞 𝗠𝗔𝗧𝗘|•
Детектив / Триллер- از چی اینقدر میترسی، کبوتر بیپروای من؟ - بودنت منو بیپروا میکنه، نبودنت منو میترسونه. بیپروام تا زمانی که تو کنارم باشی، وقتی نیستی از همهچیز میترسم. ⇠❝ نام فیکشن: Check Mate ⛓ ⇠❝ ژانر ⇠ مافیایی، رمنس ، اسمات🔞، جنایی، انگست، مهیج ⇠❝ ک...