explanation

1K 192 16
                                    

و وقتی بهوش اومد.....

اون مردک احمق جلوش وایساده بود و داشت یه چیزایی راجب امگاورس ، امگا بودن ، هیت و .... تلاوت میکرد.

خب به اندازه کافی به چرت و پرت های مضخرفش گوش کرده بود بنابراین با خونسردی بلند شد و پای خوش تراشش رو بلند کرد.

درست حدس زدید هدف جایی به جز وسط پای پیشی نبود.

یونگی از درد کبود شد و افتاد وسط خونه. خودشو گرفت بلکه دردش کمتر بشه.
(منظور را میفهمید نه؟ :)
+ببین من تو رو نمی‌شناسم نمی‌فهمم چی میگی اما دیگه داری اون روی سگمو بالا میاری پس دروغاتو واسه خودت نگه دار بگو ببینم من اینجا چیکار میکنم؟ چجوری اومدم اینجا؟

و اما یونگی......
این همه بشین بچه بزرگ کن آه این دنیا دیگه به درد نمیخوره دونسنگ کیوتم جاشو به یه شیطان داده.

-احتمالا مختوم النسل شدم(عقیم شدن🤐🤐)
تو اون روحت بچه پررو دو دقیقه بشین و گوش بده.
+نمیخوام مرتیکه دیک هد.

و بعد نشست روی شکم مرد و با مشت زد توی صورتش.

یونگی از درد اخمی کرد دیگه واقعا عصبانی شده بود برای همینم با صدای آلفایی گفت
بشین و گوش بده امگا.

جیمین نمی‌خواست بشینه واقعا نمی‌خواست اما ناخودآگاه نشست.

-گوش کن من برادر ناتنی توام.
تو ۱۹ سالته و دانشگاه میری همون‌طور که میدونی یه امگای سلطنتی منم یه آلفای خون خالص ام تا اینجا فهمیدی؟

+ نه والا یه کلمه ام نفهمیدم از چرت و پرتات. امگا و آلفا بخوره تو سرت مرتیکه بز گربه نما.
اینا واسه داستان های عاشقانس امگا و آلفا وجود ندارن.

یونگی پوکر: حرف آخرته؟

+ هوم

-باشه

چند لحظه بعد....

جیمین جیغغغغغغغغغغغغغغغغ

پیشی هیونگ گرگ میشود.😈😈

+من نمیخوام بمیرمممم اون همه خلافکار دستگیر کردم اون همه ماموریت خطرناک رفتم اون همه تیر خوردم و جاسوسی کردم که آخرش یه پیشی گرگ بشه و منو بخوره؟! نمیخوامممممممممممممم

چند لحظه بعد یونگی انسان میشود....😜😜

جیمین با حرص و خجالت چشمای قشنگش رو با دست گرفت و گفت

+خجالت بکش الان لختی بی ادب.

خب یونگی لباساش رو پوشید و دوباره جلوش دست به سینه وایساد.

-باورت شد؟ من یه آلفام.

با این جمله جیمین در هم شکست.

یه دقیقه فقط یه دقیقه کافی بود تا به عمق ماجرا پی ببره.

Disaster LifeWhere stories live. Discover now