+ بنظرت من قوی ترم یا مرگ؟
-صد درصد تو؟
+کاملا درسته هیونگ من اصلا قصد مردن ندارم. مهم نیس چی میشه واسه زنده موندن و برنده شدن هرکاری میکنم.
-خاطرات کودکی مین جیمین.
~~~~~{••}~~~~~
پارک جیمین :::
همونطور که کمک بکهیون وسایل رو جمع می کرد به همه چیز فکر میکرد.
اون یارویی که زدش....
+هی بک؟
-بله آقای مین؟
+اونی که تو دانشگاه زدمش کی بود؟
-خب راستش امممم چیزه...
+اگه نگی از یونگی هیونگ میپرسم.
-خب اون دوست پسر سابقتون بود.
+جانم؟ من دوست پسر داشتم؟
-خب بله اما جدا شدین و ....
بکهیون داشت همچنان حرف می زد اما ذهن جیمین قفل کرده بود.
همینطور با کتاب توی دستش خشک شده بود.
دوست پسر....
یعنی این بدن با یکی خوابیده؟
یه مرد؟+من دوست پسر داشتم.....
-ها؟ خب بله داشتید. شنیدید چی گفتم؟
+من دوست پسر داشتم....
-بله بعدش که جدا شدید هم شما خیلی بهم ریختید.
+چرا جدا شدیم؟
البته که خوشحال بود.
اگه جدا نشده بودن الان باید یه رابطه فا ** کی رو تحمل میکرد.
نفس راحتی کشید.-نمیدونم اما مثل اینکه اون دوستون نداشت.
صاحب این بدن رو دوست نداشت؟
بازیش داده بوده نه؟!+پس خوب کردم زدمش.
- بله ارباب خوب کردید زدینش.
بک خنده ای کرد.
بکهیون چندتا کتاب رو داخل کارتون گذاشت.+چرا خودکشی کردم؟
با این سوالم چند دقیقه خشکش زد.
-خب راستش بهتره اینو از ارباب مین بپرسید.
پس مسئله جدی بود. مگه نه؟
نیشخندی زد.
+جالبه.
+من میرم بیرون یه چرخی بزنم.
راستی دیگه نمیخواد برم دانشگاه؟-دانشگاه؟ اوه اگه دوست داشته باشید میتونید توی مراسم ها شرکت کنید. اتفاقا امشب مراسم فارغ التحصیلان دانشگاه است. میخوایید بریم؟
+من که فارغ تحصیل نشدم....
-اما همه دانشجو های برتر شرکت میکنند.
YOU ARE READING
Disaster Life
Werewolfفیک:زندگی فاجعه درام ،فانتزی ،اکشن، جنایی، معمایی کاپل اصلی: کوکویمین کاپل فرعی:سپ نامجین پارک جیمین پلیسی که تمام خانواده اش رو از دست داده توی یه ماموریت تیر میخوره و به شدت خون ریزی میکنه و بعد از خون ریزی زیاد بیهوش میشه. وقتی چشماش رو باز میک...